hot chocolate
پارت ³⁵
لیسا : من میرم
کوک : منم میام
لیسا : بیا جنی میگه اگه ببینتت محکم بغلت میکنه
کوک : امروز تولد جنیه ها
لیسا : راست میگی
کوک : من کیک سفارش دادم به جنی بگو کوک گفته بری خونش میخواد بهش دنس یاد بدی
لیسا : منم کیکو میگیرم و با بچه ها خونه رو تزئین میکنیم
کوک : بدو
ویوی جنی
امروز تولدمه هوراااااا ولی هیچ کس نمیدونه هی لیسا اومد و گفت کوک گفته برم خونش باهاش دنس کار کنم رفتم در خونه ی کوک و زنگو زدم
جنی : جونگکوکاااااااااااااااااااااا
کوک : بیا تو نونا
رفتم تو
جنی : چرا مشکیه
کوک : این عمارتو بدون اینکه بزارم جنی ببینه انتخاب کردم
جنی : خب بیا شروع کنیم
شروع کردم باهاش دنس کار کردم تا ساعت ۹ شب
جنی : کوک من خسته شدم
کوک : وایسا من زنگ بزنم یورا
زنگ زد و منم منتظر موندم
کوک : منم میام جنی
جنی : باشه
با کوک از خونه بیرون رفتم تا در عمارتو باز کردم برف شادی زدن تو صورتم و تولدمو بهم تبریک گفتن
کوک : تولدت مبارک نونا
جنی : شما یادتون بود
لیسا : آره
جنی : فکر کردم یادتون نیست
جیسو : بیجا کردی
کوک : بدو بریم تووووووووووووووووووووووووووووووو
رفتیم تو و باهم کیک خوردیم و بعد نوبت کادوها شد
جیسو برام کوشی خریده بود رزی عروسک مورد علاقم لیسا گردنبد کوک ادکلن
جنی : از همتون ممنونم
لیسا : کوک تو تولد کیه ؟
کوک : بهتره ندونی
رزی : بچه ها
جنی : من برم کادوهامو بزارم تو اتاقم
رفتم کادوهامو گذاشتم رو تختم و نامه ای که یونا گفته بود به کوک بدمو برداشتم و بردم دادم به کوک
کوک : این چیه
جنی : یونا گفت بهت بدم
کوک : کارت دعوته ولش کن بره بمیره
لیسا : کوک من باهات صحبت کردم قرار شد بیای
کوک : باشه باشه
اخر هفته روز عروسیه یونا
ویوی کوک
کوک : بچه ها بریم
ته : ای بیصبر
جیمین : وایسا من کفشمو بپوشم
جین : دخترم قراره ازدواج کنه عرررررررررررررررررررررر
نامی :اون که واقعا دخترت نیست
جین : تو از کجا میدونی
کوک : هرکس زود نباشه خره
ته : یورا جین نامجون با کوک بقیه بامن
سوار ماشین شدیم و رفتیم باغی که عروسی بود
کوک : بچه ها
جیسو : او جذاب شدی
کوک : تو هنوز منو نمیشناسی
لیسا : بسته عروس و دوماد اومدن
جنی : ته پدر هم اومد " حکم عاقدو داره "
پدر کلیسا : آیا بنده وکیلم
دوهیون و یونا : بله
همه دست زدن و دونه به دونه رفتیم تبریک گفتیم
کوک : مبارکتون باشه " سرد "
جین : کوک
کوک : زهر مار
دوهیون : ممنونم آقای جئون
کوک : خواهش " سرد "
داشتم میرفتم که صدای پچ پچ شونو شنیدم
دوهیون : عزیزم چرا داییت اینطوری بود " آروم "
یونا : احتمالا چون تنها سینگل خانواده شده " آروم "
کوک : لیسا رزی جیسو جنی تهیونگ جین یورا جیمین نامجون یونگی هوسوک من میرم
جین : عروسیه دختر کنه اونوقت تو کجا میری
کوک :........
🍊🧡
لیسا : من میرم
کوک : منم میام
لیسا : بیا جنی میگه اگه ببینتت محکم بغلت میکنه
کوک : امروز تولد جنیه ها
لیسا : راست میگی
کوک : من کیک سفارش دادم به جنی بگو کوک گفته بری خونش میخواد بهش دنس یاد بدی
لیسا : منم کیکو میگیرم و با بچه ها خونه رو تزئین میکنیم
کوک : بدو
ویوی جنی
امروز تولدمه هوراااااا ولی هیچ کس نمیدونه هی لیسا اومد و گفت کوک گفته برم خونش باهاش دنس کار کنم رفتم در خونه ی کوک و زنگو زدم
جنی : جونگکوکاااااااااااااااااااااا
کوک : بیا تو نونا
رفتم تو
جنی : چرا مشکیه
کوک : این عمارتو بدون اینکه بزارم جنی ببینه انتخاب کردم
جنی : خب بیا شروع کنیم
شروع کردم باهاش دنس کار کردم تا ساعت ۹ شب
جنی : کوک من خسته شدم
کوک : وایسا من زنگ بزنم یورا
زنگ زد و منم منتظر موندم
کوک : منم میام جنی
جنی : باشه
با کوک از خونه بیرون رفتم تا در عمارتو باز کردم برف شادی زدن تو صورتم و تولدمو بهم تبریک گفتن
کوک : تولدت مبارک نونا
جنی : شما یادتون بود
لیسا : آره
جنی : فکر کردم یادتون نیست
جیسو : بیجا کردی
کوک : بدو بریم تووووووووووووووووووووووووووووووو
رفتیم تو و باهم کیک خوردیم و بعد نوبت کادوها شد
جیسو برام کوشی خریده بود رزی عروسک مورد علاقم لیسا گردنبد کوک ادکلن
جنی : از همتون ممنونم
لیسا : کوک تو تولد کیه ؟
کوک : بهتره ندونی
رزی : بچه ها
جنی : من برم کادوهامو بزارم تو اتاقم
رفتم کادوهامو گذاشتم رو تختم و نامه ای که یونا گفته بود به کوک بدمو برداشتم و بردم دادم به کوک
کوک : این چیه
جنی : یونا گفت بهت بدم
کوک : کارت دعوته ولش کن بره بمیره
لیسا : کوک من باهات صحبت کردم قرار شد بیای
کوک : باشه باشه
اخر هفته روز عروسیه یونا
ویوی کوک
کوک : بچه ها بریم
ته : ای بیصبر
جیمین : وایسا من کفشمو بپوشم
جین : دخترم قراره ازدواج کنه عرررررررررررررررررررررر
نامی :اون که واقعا دخترت نیست
جین : تو از کجا میدونی
کوک : هرکس زود نباشه خره
ته : یورا جین نامجون با کوک بقیه بامن
سوار ماشین شدیم و رفتیم باغی که عروسی بود
کوک : بچه ها
جیسو : او جذاب شدی
کوک : تو هنوز منو نمیشناسی
لیسا : بسته عروس و دوماد اومدن
جنی : ته پدر هم اومد " حکم عاقدو داره "
پدر کلیسا : آیا بنده وکیلم
دوهیون و یونا : بله
همه دست زدن و دونه به دونه رفتیم تبریک گفتیم
کوک : مبارکتون باشه " سرد "
جین : کوک
کوک : زهر مار
دوهیون : ممنونم آقای جئون
کوک : خواهش " سرد "
داشتم میرفتم که صدای پچ پچ شونو شنیدم
دوهیون : عزیزم چرا داییت اینطوری بود " آروم "
یونا : احتمالا چون تنها سینگل خانواده شده " آروم "
کوک : لیسا رزی جیسو جنی تهیونگ جین یورا جیمین نامجون یونگی هوسوک من میرم
جین : عروسیه دختر کنه اونوقت تو کجا میری
کوک :........
🍊🧡
۶.۰k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.