فیک زندگی با ماکان

فیک زندگی با ماکان ۲
پارت ۱
مشغول کار توی خونه بودم ک امیر با پر صدای همیشه اومد اما فرق داشت قبلنا رهامو صدا میزد
امیر:السانا السانا (با داد)
سارا:هی امیر خان صداتو بیار پایین بیا اینجا بینم (چشم غره)
امیر با صدای من ترسید اومد پیشم
امیر: چیزی بین ما نیس آجی
سارا:من گوشام درازه
رهام:هویی دروغ نگی ک میفهمه ها
امیر: ن خب نگا اسمش طولانیه بعد خانم هم پست بندش کنم طولانی تر میشه
سارا:امیر؟!(عصبی)
رهام:هست دختره بهش محل نمیده
ملاقه ایی ک دستم بود و گرفتم طرف رهام و ی دستمم ب کمرم زدم
سارا:از خداشم باشه چشه بچم
امیر:آجی ...
برگشتم سمت امیر ملاقه رو کوبیدم توی سرش
سارا:خفه خدم ی کاریش میکنم
رهام از پشت بغلم کرد
رهام:گفته بودی بعد بعله گرفتن بغلم میکنی بد قول
سارا:ولکن لوس غذام سوخت برو کنار بینم تولع
رهامو هول دادم رفتم سمت غذا شروع کردم ب درست کردن غذا
چند ساعت بعد
جیغ السانا اومد
سارا:هی درد پدصگ (داد)
دویدم طرفش بهش ک رسیدم
السانا:سوسک (ترس)
ی چشم غره رفتم بهش بعد امیرو صدا زدم اومد مشکلو حل کرد برگشتم پایین و میزو چیدم
سارا:بیاین غذا
همه اشون اومدن و پشت میز نشستن شروع ب خوردن کردن
دوستی:مرصی
سارا:خاهش
رهام:مرصی خاهری
خاستم جواب رهامو بدم ک گوشیم زنگ خورد بلند شدم و جواب دادم بعد چند مین تموم شد برگشتم سر میز
رهام:کی بود
سارا:هیچکس
رهام:هیچکس باهاش سه ساعت حرف میزدی
السانا:ولش کن
بعد خوردن ناهار ظرفا رو دوستی و السانا شستن و منم ب کارم رسیدم
دیدگاه ها (۱)

فیک زندگی با ماکان۲پارت۲نزدیکای عصر بود السانا اومد توی اتاق...

فیک زندگی با ماکان ۲پارت ۳وسایلو آماده کردم تا هیچکس نبود حر...

لباس عروس و داماد

چالش..... تو کامتتا یه جوری حرف بزنید که انگار هممون تو یه خ...

فیک عشق ابدی

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱0

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط