part 1
part 1
باصدای خانم هان از خواب بیدار شدم سریع لباسامو پوشیدمو موهام و سریع ساده بافتم و رفتم توی صف ایستادم ولی خانم هان نفهمید دیر اومدم و اگر نه کارم تمومه
میونگ.چرا اینقدر دیر اومدی
مین هی.دیشب تا نصف شب برای ملکه غذا میبردم یکم کمتر بلومبونه چیزی نمیشه
میونگی.هیششش مراقب حرف هات باش
مین هی.نگران نباش.....
هان.مثل اینکه بعضیاااا خواب خوب به چشمشون میادددد(داد)
میونگی.بدبخت شدیم
هان.میونگی، مین هی امشبب یک مهمونی برای جانشین هستش شما دوتا مسئول آماده شدنش هستید تا بعد از ظهر وقت دارید برید
مین هی.زنیک ....
میونگی.هیششسسسسششش
بعد از ظهر*
مین هی.کمرم اخخخ کمرم
میونگی.واییی مردم تموم شد
مین هی.اره تموم شد
بریم لباس هامونو عوض کنیم که الان جشن شروع میشه
میونگی.میخوای لباس عوض کنی
مین هی.با این لباس های خاکی که نمیشه
میونگی.میخوای اگر لباس نداری کن دارم
مین هی.نه دارم لباس مادرم
میونگی . باشه پس ....بدو بریم
ویو ا.ت
لباس هامو تمیز کردم و یک لباس مرتب پوشیدم و مشغول درست کردن موهام شدم موهام و از دو طرف بافتم و گذاشتم بقیه موهام باز باشند چون مراسم بود خانم هان گیر نمیداد که چرا موهات اینجوریه چرا لباست اینجوریه و فلان منتظر میونگی موندم که شب شد
میونگی.اماده ای
مین هی.اره
میونگی.چقدر خوشگل شدی
مین هی .تو هو همینطور
مین هی. بیا بریم
هان.خوب گوش کنید چی میگم اونجا که رفتید هیچ اشتباهی ازتون سر نزنه فهمیدید
همه.بلهه
هان.حالا برید
مین هی.همچی خوب پیش رفت داشتم مراسمو نگاه میکردم
میونگی.مین هی مین هییی....
اینم از پارت اول امیدوارم خوشتون بیاد
باصدای خانم هان از خواب بیدار شدم سریع لباسامو پوشیدمو موهام و سریع ساده بافتم و رفتم توی صف ایستادم ولی خانم هان نفهمید دیر اومدم و اگر نه کارم تمومه
میونگ.چرا اینقدر دیر اومدی
مین هی.دیشب تا نصف شب برای ملکه غذا میبردم یکم کمتر بلومبونه چیزی نمیشه
میونگی.هیششش مراقب حرف هات باش
مین هی.نگران نباش.....
هان.مثل اینکه بعضیاااا خواب خوب به چشمشون میادددد(داد)
میونگی.بدبخت شدیم
هان.میونگی، مین هی امشبب یک مهمونی برای جانشین هستش شما دوتا مسئول آماده شدنش هستید تا بعد از ظهر وقت دارید برید
مین هی.زنیک ....
میونگی.هیششسسسسششش
بعد از ظهر*
مین هی.کمرم اخخخ کمرم
میونگی.واییی مردم تموم شد
مین هی.اره تموم شد
بریم لباس هامونو عوض کنیم که الان جشن شروع میشه
میونگی.میخوای لباس عوض کنی
مین هی.با این لباس های خاکی که نمیشه
میونگی.میخوای اگر لباس نداری کن دارم
مین هی.نه دارم لباس مادرم
میونگی . باشه پس ....بدو بریم
ویو ا.ت
لباس هامو تمیز کردم و یک لباس مرتب پوشیدم و مشغول درست کردن موهام شدم موهام و از دو طرف بافتم و گذاشتم بقیه موهام باز باشند چون مراسم بود خانم هان گیر نمیداد که چرا موهات اینجوریه چرا لباست اینجوریه و فلان منتظر میونگی موندم که شب شد
میونگی.اماده ای
مین هی.اره
میونگی.چقدر خوشگل شدی
مین هی .تو هو همینطور
مین هی. بیا بریم
هان.خوب گوش کنید چی میگم اونجا که رفتید هیچ اشتباهی ازتون سر نزنه فهمیدید
همه.بلهه
هان.حالا برید
مین هی.همچی خوب پیش رفت داشتم مراسمو نگاه میکردم
میونگی.مین هی مین هییی....
اینم از پارت اول امیدوارم خوشتون بیاد
۲.۳k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.