آمدی مهرت به دل افتاد و جانانم شدی

.

"آمدی مهرت به دل افتاد و جانانم شدی
نه فقط معشوقه و جانانِ من، جانم شدی

عاشقی در فکر من شاخه گلی پژمرده بود
زندگی آوردی و با عشق، گلدانم شدی

در زمستانی پر از سرمای تنهایی و درد
دست سردم را گرفتی و بهارانم شدی

چشم های روشنت تابید بر شب های من
نور عشق آوردی و خورشید تابانم شدی

زندگی جز غصه و تنهایی و ماتم که نیست
فرضم این بود، آمدی و خط بطلانم شدی

قلب من اکلیلی و پر ذوق و غرق نور شد
تا که فهمیدم تو هم قدری پریشانم شدی

ریشه زد شوقِ ادامه در وجود خسته ام
تکیه گاه و مونس و همراه و بنیانم شدی

آرزوهایم کنارت یک به یک تعبیر شد
آنچه رویای محال و کهنه بود آنم شدی

قلب و روح و فکر و ذکر و جان من مال تو شد
نبضِ دنیایم شدی، آبم شدی، نانم شدی

خنده های تو گره می زد مرا بر شعر و عشق
شاه بیتِ فاخرِ اشعار دیوانم شدی

عشق یعنی درد بودی تا که درمانت شدم
عشق یعنی درد بودم تا که درمانم شدی


┄┅┅┄┅✽♥️✼┅┄┅┅┄
دیدگاه ها (۳)

چه زیبــا می شـود  دیــدار و  باشـد با تو  پنــهانیچه لـــذت...

پشت چشمان سیاهت روشنی خوابیده استیک چمن،یک باغ چشم انداز دار...

نامه ای برای توماه تابانم...!نظاره گر آسمانم...دوست داشتنی ت...

🔴 دریاچه‌ها و تالاب‌های نوشهر دریاچه سد آویدر یا آبیدردریاچه...

Royal Veil — Part 13 : بعدازظهر تا شب (قبل از شام)بعدازظهر، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط