گرم تر از آفتاب

گرم تر از آفتاب
ظهر تابستانی
مرا در تب
خود میسوزانی،
اما نمی دانی
"همواره"
عطش دارم به
سوختن در دستانت،
و بال و پر
می گشایم
از اوج
آسمان "چشمانت"؛

#سعید_اردلان
دیدگاه ها (۱)

صبح طلوع آفتاب استدر نگاه تو و من بزرگترین مزرعه آفتاب گردان...

اگر قرار است بیایی بیادل دل نکنفقط طوری بیاکه هنوز هیچ کس چن...

باز طلوع آفتاب و پرت شدن به ورطه بیداریمن اصلا میل به بیدارش...

تمام زندگی اش رادر چشمان او میدیدنه این که چشمانش خیلی درشت ...

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط