هرکسی یک وقتی با یک چیزی باورش میشود که بهار دارد میآید یکی با ...


هرکسی یک وقتی، با یک چیزی باورش می‌شود که بهار دارد می‌آید. یکی با دیدن بنفشه‌ها. یکی با خرید عید. یکی با بو کشیدن هوا. یکی با ورق زدن تقویم. یکی با اولین بوسه‌ی بعد از سال‌تحویل.

خب، کو بنفشه‌هامان؟ کو خنده‌هامان؟ کو بوسه‌هامان؟ کو روزهامان اصلن؟ امسال که خیلی‌هامان هیچ نشانی از نوروز سراغ نداریم، کو نوروزمان؟ از کجا بفهمیم بهار شده است؟

بگذارید بگویم‌تان: باید پناه ببریم به پنجره‌ها. باید ایمان بیاوریم به این‌که روزی باز می‌شوند. باید باور کنیم که پشت پنجره، آسمانی هست؛ و آسمان، تنها جایی‌ست که برای باورِ بهار، دلیل نمی‌خواهد.

پشت این پنجره پرواز است. و این پنجره بزرگ‌ترین سهم ماست از دنیا. دنیا یک پنجره‌ی باز، یک پرواز، آن بالابالاها به ما بدهکار است، رفیق.

پنجره،
پرواز،
آزادی،
سهم من و تو باشد امسال.
دیدگاه ها (۰)

ما درس سحر در ره میخانه نهادیممحصول دعا در ره جانانه نهادیمد...

حالا درخت شدم، نیگا کن. درخت بی برگ. گوشه کلاس وایسادم تا کی...

یک‌روز پاهایم را بر می‌دارمدستانم راچشمانم راقلبم را!و  هر آ...

قبلنا دوس داشتم كه ٦٤ سال عمر كنم...!!! ولى امروز كه از خواب...

من راوی گذشته های دورم....جهان رنگ عوض کرده و پنجره ها باز ش...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط