پرنسسمن
#پرنسس_من🤍🥂
#part_97
- پلیس که کارت نداره..
+ آخه رئیس پلیس هم با اونا هم دسته!
- چی؟!
+ تا الان چندبار ازش کمک خواستیم ولی کاری نکرد...
- میشه انقدر گریه نکنی؟... گفتم که جات امنه!
+ پام... پام درد میاد...
ماشینو زدم کنار و ازش پیاده شدم.... در عقبو باز کردم و به پاش نگاهی انداختم.... خونریزی شدیدی داشت ولی میدونستم که نمیتونم ببرمش بیمارستان...
- یکم دیگه صبر کن... میرسیم
+ باشه..
ایندفعه با سرعت بیشتر به راهم ادامه میدادم تا زودتر برسم خونه... سر راه به نامجون زنگ زدم و بهش گفتم پاش آسیب دیده و ازش خواستم زود بیاد خونهم
[ 20 دقیقه بعد ]
بلاخره رسیدیم به خونه.... از ماشین پیاده شدم و در عقبو باز کردم... پسر بچه رو بغلش کردم و بردمش تو خونه.... نامجون به همراه یکی از همکاراش رو مبل نشسته بود... تا مارو دیدن از جاشون بلند شدن...
+ بزارش اینجا!
- باشه!
#part_97
- پلیس که کارت نداره..
+ آخه رئیس پلیس هم با اونا هم دسته!
- چی؟!
+ تا الان چندبار ازش کمک خواستیم ولی کاری نکرد...
- میشه انقدر گریه نکنی؟... گفتم که جات امنه!
+ پام... پام درد میاد...
ماشینو زدم کنار و ازش پیاده شدم.... در عقبو باز کردم و به پاش نگاهی انداختم.... خونریزی شدیدی داشت ولی میدونستم که نمیتونم ببرمش بیمارستان...
- یکم دیگه صبر کن... میرسیم
+ باشه..
ایندفعه با سرعت بیشتر به راهم ادامه میدادم تا زودتر برسم خونه... سر راه به نامجون زنگ زدم و بهش گفتم پاش آسیب دیده و ازش خواستم زود بیاد خونهم
[ 20 دقیقه بعد ]
بلاخره رسیدیم به خونه.... از ماشین پیاده شدم و در عقبو باز کردم... پسر بچه رو بغلش کردم و بردمش تو خونه.... نامجون به همراه یکی از همکاراش رو مبل نشسته بود... تا مارو دیدن از جاشون بلند شدن...
+ بزارش اینجا!
- باشه!
- ۲.۱k
- ۲۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط