چند پارتی
چند پارتی
((پارت پایانی ))
ویو شب
غذا ها رو اما ده کردم و لباس یه نیها و مینهو رو عوض کردم و موهای نیها رو خرگوشی بستم و موهای مینهو رو شونه زدم
ات : نیها مینهو شما آماده هستی بریم سالون و دعوا نکنید تا من آماده بشم
نیها و مینهو :باشه
با بدو بدو رفتیم سالون
ات :ندواید اوف از دسته اینا
جیمین : عشقم چیشده انگار خستست
ات : اره شاید
جیمین اومد و از پوشت بغلم کرد گردنم رو بوسید
جیمین : آماده شو که مهمونا الان میان
ات: باشه تو ولم کن تا برم
جیمین : باش
یه جفت لباس پوشیدم و آرایش کردم جیمین هم رویه تخت نشسته بود و با گوشیش ور میرفت
ات : من آماده
جیمین : خیلی خوشگل شدی عشقم
ات: نمیدونم تو هم خوشتیپ شدی
نیها : مامانی مهمونا اومدن
من و جیمین رفتیم پیشه مهمونا باهاشون احوال پرسی کردیم و رویه مبل نشستیم نیها و مینهو بازم داشتن دعوا میکردن
جیمین : بچها کافیه برین اوتاقتون و بازی بکنید
نیها و مینهو : باشه
ات: بفرمائید شام خاظره
بعد از شام
با مهمونا نشسته بودم و حرف میزدیم که یهوی مینهو اومد و گفت
بابای تو دوست داری لبایه مامانیو ببوسی
ات: مینهو(با صدا یه بلند)
مینهو : خوب چیه مامانی عصبانی نشو من و نیها شرط بستیم
جیمین: سره چی شرط بستین
مینهو : اگه تو لبایه مامانیو ببوسی من هر روز پنیره نیها رو نمیخورم
جیمین : باشه بیا عشقم
ات :چیو بیا عشقم زشته واقعا که
دوست دختر دوسته جیمین گفت نه اگه هر روز بخاطرش دعوا داشتین و با این کار حل میشه باید بکنی
جیمین : درسته بدونه هیچ حرفی دیگی لباشو رویه لباش گذاشت که همون دقیقه نیها و مینهو زدن زیره خنده
پایان
درخواستی بود و اومد وارم که خوششون بیاد و حمایت فراموش نشه خیلی خیلی ممنونم اگه حمایت کنید
((پارت پایانی ))
ویو شب
غذا ها رو اما ده کردم و لباس یه نیها و مینهو رو عوض کردم و موهای نیها رو خرگوشی بستم و موهای مینهو رو شونه زدم
ات : نیها مینهو شما آماده هستی بریم سالون و دعوا نکنید تا من آماده بشم
نیها و مینهو :باشه
با بدو بدو رفتیم سالون
ات :ندواید اوف از دسته اینا
جیمین : عشقم چیشده انگار خستست
ات : اره شاید
جیمین اومد و از پوشت بغلم کرد گردنم رو بوسید
جیمین : آماده شو که مهمونا الان میان
ات: باشه تو ولم کن تا برم
جیمین : باش
یه جفت لباس پوشیدم و آرایش کردم جیمین هم رویه تخت نشسته بود و با گوشیش ور میرفت
ات : من آماده
جیمین : خیلی خوشگل شدی عشقم
ات: نمیدونم تو هم خوشتیپ شدی
نیها : مامانی مهمونا اومدن
من و جیمین رفتیم پیشه مهمونا باهاشون احوال پرسی کردیم و رویه مبل نشستیم نیها و مینهو بازم داشتن دعوا میکردن
جیمین : بچها کافیه برین اوتاقتون و بازی بکنید
نیها و مینهو : باشه
ات: بفرمائید شام خاظره
بعد از شام
با مهمونا نشسته بودم و حرف میزدیم که یهوی مینهو اومد و گفت
بابای تو دوست داری لبایه مامانیو ببوسی
ات: مینهو(با صدا یه بلند)
مینهو : خوب چیه مامانی عصبانی نشو من و نیها شرط بستیم
جیمین: سره چی شرط بستین
مینهو : اگه تو لبایه مامانیو ببوسی من هر روز پنیره نیها رو نمیخورم
جیمین : باشه بیا عشقم
ات :چیو بیا عشقم زشته واقعا که
دوست دختر دوسته جیمین گفت نه اگه هر روز بخاطرش دعوا داشتین و با این کار حل میشه باید بکنی
جیمین : درسته بدونه هیچ حرفی دیگی لباشو رویه لباش گذاشت که همون دقیقه نیها و مینهو زدن زیره خنده
پایان
درخواستی بود و اومد وارم که خوششون بیاد و حمایت فراموش نشه خیلی خیلی ممنونم اگه حمایت کنید
۸.۱k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.