پارت چهارم قسمت اول
پارت چهارم _قسمت اول
*کوکی : جیمین دیونه شده بود سعی کردم ازش فرار کنم ولی فایده نداشت اون خیلی از من قوی تر بود سعی میکرد لبام رو ببوسه و منم سعی میکردم از خودم دورش کنم ..
جیمین : یه کاری میکنم عاشق شی ...
کوکی: جیمین بهت گفتم ولم کن
جیمین: تو نمیخوای امتحانش کنیم
کوکی : نه جیمین ولم کن بزار برم
جیمین : ولی من میخوام خرگوش جون ....
*کوکی : یه دفعه لبام رو بوسید و محکم مک زدشون.....حلش دادم و نا خداگاه تیهونگ رو صدا زدم و دباره لباش رو محکم به لبام کبوند...
~~
وی: رفتم سمت گارسن تا یه مشروب بگیرم وقتی نزدیک دستشویی شدم احساس کردم کسی صدام میکنه ....در دستشویی رو باز کردم و از چیزی که دیدم شکه شدم ....جیمین داشت چیکار میکرد !!!رفتم و جیمین رو از کوکی جدا کردم و یه مشت خوابوندم تو صورت جیمین که افتاد زمین ...دست کوکی رو گرفتم و از اونجا بردمش بیرون رفتیم تو یکی از اتاق ها در رو محکم بستم و قفل کردم و داد زدم .....
وی : به جیمین قول داده بودی ؟؟؟؟؟
کوکی : نه اون مست ......
وی : تو میدونی چیکار داری میکنی کوکی تو واقعا با اون رابطه داری ؟؟
کوکی : نه تیهونگ گوش کن ببین چی میگم ..دباره اعصبانی شدی تیهونگ آروم باش گوش کن ببین چی میگم
وی : باشه بگو
کوکی : من رفته بودم دستشویی که اون اومد و ...اون مست بود و اگه خودم باهاش بودم چرا تو رو صدا میکردم که کمکم کنی ؟؟؟
وی : باش حالا برو به کسی که قول داده بودی برس
کوکی : صبر کن من به کسی قول ندادم !!!!!اون جوری گفتم چون حل شده بودم نمیدونستم چی بگم میخواستم .....میخواستم متوجه نشی که صورتم سرخ شده همین
وی : جونگ کوک به حرفایی که میزنی فکر کن تو حق نداری به من علاقه داشته باشی چون من ازت خوشم نمیاد....این بار حرف نیست جدی دارم بهت میگم ...
کوکی : من از تو خوشم نمیاااد
وی : درکل گفتم که بدونی و الکی سرخ نشی
*کوکی : تیهونگ این رو گفت و رفت از اتاق بیرون اشکام در اومد و روی تخت نشستم دستم رو تو مو هام کشیدیم و کلافه بودم من ...من گند زدم اون ....اون فکر کرد دوسش دارم ...**داد زد **
خوب دوسش دارم من احمق عاشق کسی شدم که ازم متنفره... اصلا من چرا باید اون رو دوست داشته باشم...اون که با من اینطوری رفتار میکنه .....از خودم بدم میاد
ادامه دارد .......
نظر بدین
بدجنس نباشین
*کوکی : جیمین دیونه شده بود سعی کردم ازش فرار کنم ولی فایده نداشت اون خیلی از من قوی تر بود سعی میکرد لبام رو ببوسه و منم سعی میکردم از خودم دورش کنم ..
جیمین : یه کاری میکنم عاشق شی ...
کوکی: جیمین بهت گفتم ولم کن
جیمین: تو نمیخوای امتحانش کنیم
کوکی : نه جیمین ولم کن بزار برم
جیمین : ولی من میخوام خرگوش جون ....
*کوکی : یه دفعه لبام رو بوسید و محکم مک زدشون.....حلش دادم و نا خداگاه تیهونگ رو صدا زدم و دباره لباش رو محکم به لبام کبوند...
~~
وی: رفتم سمت گارسن تا یه مشروب بگیرم وقتی نزدیک دستشویی شدم احساس کردم کسی صدام میکنه ....در دستشویی رو باز کردم و از چیزی که دیدم شکه شدم ....جیمین داشت چیکار میکرد !!!رفتم و جیمین رو از کوکی جدا کردم و یه مشت خوابوندم تو صورت جیمین که افتاد زمین ...دست کوکی رو گرفتم و از اونجا بردمش بیرون رفتیم تو یکی از اتاق ها در رو محکم بستم و قفل کردم و داد زدم .....
وی : به جیمین قول داده بودی ؟؟؟؟؟
کوکی : نه اون مست ......
وی : تو میدونی چیکار داری میکنی کوکی تو واقعا با اون رابطه داری ؟؟
کوکی : نه تیهونگ گوش کن ببین چی میگم ..دباره اعصبانی شدی تیهونگ آروم باش گوش کن ببین چی میگم
وی : باشه بگو
کوکی : من رفته بودم دستشویی که اون اومد و ...اون مست بود و اگه خودم باهاش بودم چرا تو رو صدا میکردم که کمکم کنی ؟؟؟
وی : باش حالا برو به کسی که قول داده بودی برس
کوکی : صبر کن من به کسی قول ندادم !!!!!اون جوری گفتم چون حل شده بودم نمیدونستم چی بگم میخواستم .....میخواستم متوجه نشی که صورتم سرخ شده همین
وی : جونگ کوک به حرفایی که میزنی فکر کن تو حق نداری به من علاقه داشته باشی چون من ازت خوشم نمیاد....این بار حرف نیست جدی دارم بهت میگم ...
کوکی : من از تو خوشم نمیاااد
وی : درکل گفتم که بدونی و الکی سرخ نشی
*کوکی : تیهونگ این رو گفت و رفت از اتاق بیرون اشکام در اومد و روی تخت نشستم دستم رو تو مو هام کشیدیم و کلافه بودم من ...من گند زدم اون ....اون فکر کرد دوسش دارم ...**داد زد **
خوب دوسش دارم من احمق عاشق کسی شدم که ازم متنفره... اصلا من چرا باید اون رو دوست داشته باشم...اون که با من اینطوری رفتار میکنه .....از خودم بدم میاد
ادامه دارد .......
نظر بدین
بدجنس نباشین
۱۲۴.۰k
۰۹ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.