باز هم یاد گذشتم افتادم و بغض کردم

باز هم یاد گذشتم افتادم و بغض کردم
اما من الان خوشبخت بودم اما تنهایی

منو جونگکوک ،یونا و تهیونگ
تا اینکه یونا با جونگکوک آشنا شد
جونگکوک با من سرد شد و کم کم عاشق یونا شد
تهیونگ هم مینسو رو پیدا کرد عشق زندگیش....
اما من .....تصمیم گرفتم تنها بمونم
همانگونه که میگویند
بنفش و صورتی متعلق به هم بودن
همان گونه که قرمز و آبی مال هم بودن
تا اینکه صورتی و آبی با هم آشنا میشن
و همینطور قرمز مشکی خودش رو پیدا می‌کنه
اما بنفش تصمیم میگیره برای همیشه تنها بمونه
من بنفش داستان و اون صورتی من بود
که حال دیگر ندارمش
زندگی سخت است زیرا چیزی که میخواهی را نداری
من کوک را نداشتم
اما داشته هایم؟
پول زیاد
ثروت
خواستگار های زیاد
اما افسوس که من دوباره گول جهنمی به نام عشق را نمیخورم
تنهایی بهترین یار برای من بود
اما من او را زمانی فراموش میکنم
در ساعت
26:90
در زمانی که افراد در مترو منتظر اتوبوس هستند
در زمانی که غیر ممکن ها ممکن شود

نویسنده:یورا
دیدگاه ها (۰)

https://wisgoon.com/bahar_gacha_91برای ایشون ببخشید بد شد💔

با زانو خوردم زمین امکان ندارد من فرشتم رو بخاطر یه ه0رز000ه...

اصلا کنترلی رو کار هام نداشتم و شروع کردمکه یهو صدای هق هق ا...

همه شامشون رو خورد و رفتن پذیرایی که یهو جیا گفتعا آقای جئون...

بقیه اوسی دارن منم اوسی دارم /: خب خب اهم اوسی بنده ... حقیق...

#رویای #جوانی #پارت-۱۰وقتی سوار ماشین شدیم یادمون افتاد که آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط