هر گوشۀ این خونه قبل از تو

هر گوشۀ این خونه قبل از تو
یک آدم دیگه کنارم بود
این تخت ِ چوبی رو که میبینی
شیرین ترین بخش ِ قرارم بود !

این بطری و این پاکت سیگار
از رازهای من خبر دارن
قرصا و مردا مثل همدیگن
دست از سر ِ من بر نمیدارن

جز یه زن ِ تنها توی این شهر
کی می دونه که مرد یعنی چی؟
میخی که توو دیوار می کوبی
می فهمه که سردرد یعنی چی !

همسایه ها از رازهای من
خیلی کم و ناچیز می دونن
طعم ِ لبای ِ مشتری هام ُ
لیوانای ِ رو میز می دونن !

حرفای تلخ و خستگی هام ُ
افراد ِ معمولی نمی فهمن
طعمش رو باید از خودم پرسید
لیوانا بی پولی نمی فهمن !

وقتی تموم ِ سهمت از دنیا
برجستگی های تنت میشه
هر خونۀ این شهر نه حتی ؛
ماشین مردم رخکنت [رخت کن] میشه !

تو خونه های سرد و "بی پرده"
چیزی به جز یک تخت ِ چوبی نیست !
مادربزرگا خوب می دونن
زن بودن اصلا حس خوبی نیست !


#احسان_رعیت


#دلنوشته_های_کوچه_پشتی
https://telegram.me/joinchat/BYIBETypQYYlvvnrZeAdZA
دیدگاه ها (۴)

ماندن های زیاد خفه می کندمعشوقی را که تطمیع عشق دیگری شده اس...

هر بعد از ظهر همین استبویِ ادکلنِ ِ تنهایی ام،کافه را بر می ...

به تو که فکر میکنم ،فوران میکند گدازه های ذهن معلولم...به جو...

ابهت خط چشم زنانه ات ،تار میکند امتداد خیالم را...پناهنده ی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط