هی می نشینیم می گوییم

هی می نشینیم می گوییم:
اگر خوشگل تر بودم...
اگر پولدار تر بودم...
اگر در یک شهر دیگر زندگی میکردم!..
اگر از کشور خارج می‌شدم...
اگر یک دهه زودتر به دنیا آمده بودم...
یا اگر برای خودم اسم و رسمی داشتم...
لابد اِل می‌شد و بِل می شد!!... ولی این خبرها نیست و ما این را دیر می‌فهمیم..
شاید ده ها سال دیگر..
زمانی که عمرمان را دویده ایم که در فلان خیابان خانه بخریم و فلان ماشین را داشته باشیم و از فلان مارک لباس و کیف و کفش بخریم..
یک روز می‌رسد که می‌بینیم به هر چه که فکرش را می‌کردیم رسیدیم و حالمان جوری که فکرش را می‌کردیم نشد!!
و آن روز است که می‌فهمیم روزهای زندگی را برای ساختن آینده از دست دادیم!
آدم‌های اطراف مان را هم که شاید ناب بودند، برای بدست آوردن آدم‌های دیگر از دست داده ایم و از همه بدتر خودمان را برای رسیدن به اهداف مان گم کردیم!
بهتر است خانه ی ذهن مان را بکوبیم و از نو بسازیم..
بهتر است خودمان را برای پولدار تر شدن و آدم حسابی تر شدن نکوبیم..
به زندگی عشق بخواهیم...
عشق به آدم‌های نابی که سرنوشت در مسیرمان می‌گذارد!!!!
دیدگاه ها (۱)

یه زنی میگفت:فهمیدم شوهرم با یه دختری تو فیس بوک پی ام بازی ...

این یک حقیقت است...  زیاد نمی شود از غم فرار کرد!صبر ایوب می...

بالاخره یک روز یاد میگیری که با رفتن ها کنار بیایی...بنظر من...

بزرگ‌ترین اشتباه در زندگی، شخم زدن گذشته کسی‌ست که دوستش دار...

حالا برگردیم سر بحث خودمان 👇وقتی فقط در یک فرد جنبه های منفی...

گاهی آدم ها بیصدا از زندگی مان میروند... نه قهر میکنند، نه خ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط