^قسمت اول^سناریو توت فرنگی کوچولوی من
^قسمت اول^سناریو توت فرنگی کوچولوی من
ویو:یونگی عکس جونگ یو وون رو میگیره تو دستش و
یونگی:تو فرشته کوچولوی منیییی فقطو فقط خودممم
گیهوم:یونگی یه نقشه دارم
یونگی :چی؟
گیهوم:امشب اتیش بازیههههه میتونی به جونگ یو وون درخواست بدی باهم برین اتیش بازی ببینین
یونگی:چی نبابا نمیتونممم
گیهوم:اشکال نداره خودم بهش میگم حالا فردا میری مدرسه مشخص میشه دیگه
یونگی:ها.. عا..اره،اره،ببینیم چی میشه
گیهوم:خب بگی بکپ دیگه دختر
یونگی: باشه باشه نزنی مارو
فردا *
گیهوم:یونگی ... هی .. باتوعم دختره ی خوابالو
یونگی: ها.... عهااااا..چیشده؟
گیهوم:هوف ساعت ۶شده یک ساعت دیگه مدرسه باز میشه
یونگی: باباا بزا بکپم دیگه
گیهوم:واقعن یعنی میخوا دست رد به سینه توت فرنگی بزنی؟
_ها..... بده بیادددددددددد
*نمیدم اول بیا بریم مدرسه
یونگی:مگه ساعت ۶نیس
گیهوم گوشیشو دراورد و ساعتو به یونگی نشون داد
یونگی:جان اماده شو بریممم
تو مدرسه*
یونگی:وایییی جونگ یو وون اونجاسسسسس
گیهوم:اره برو بهش بگو
یونگی:هاااا باشه باشه چشمممم
یونگی:عا.... عا..... خوب.... راستش...
جونگ یو وون: چیشده (با بی حوصله گی)
یونگی:عا... خوب راستش میای امشب باهم بریم اتیش بازی؟
جونگ یو وون: دختره ی احمق
جونگ یو وون از روی صندلی پاشودو یه لحظه فک کرد یونگی رل قبلیشه و مکم زد تو گوشش
اشک تو چشای یونگی جمع شد و خشکش زد
جونگ یو وون به خودش اومدو وقتی اشکای یونگیرو دید الاقش به دخترا تقییر کردم و سریع بغلش کردم
یونگی:ها(با گریه)
جونگ یو وون: معذرت میخوام خواطره ی بدی دارم(لپاش قرمز شد)
گیهوم سریع اومد
گیهوم:یونگی خوبی؟
یونگی:عا...عا....اره
زنگ اخر*
یونگی صورت خیلی ورم کرده بود
معلم: یونگی صورت چی شده
یونگی:هیچی مهم نیس
معلم رف بیشه یونگی
معلم: نکنه بچه کتکت زدن
یونگی:.......
پارت به پایان رسید اومید وارم خشتون اومده باشه
ویو:یونگی عکس جونگ یو وون رو میگیره تو دستش و
یونگی:تو فرشته کوچولوی منیییی فقطو فقط خودممم
گیهوم:یونگی یه نقشه دارم
یونگی :چی؟
گیهوم:امشب اتیش بازیههههه میتونی به جونگ یو وون درخواست بدی باهم برین اتیش بازی ببینین
یونگی:چی نبابا نمیتونممم
گیهوم:اشکال نداره خودم بهش میگم حالا فردا میری مدرسه مشخص میشه دیگه
یونگی:ها.. عا..اره،اره،ببینیم چی میشه
گیهوم:خب بگی بکپ دیگه دختر
یونگی: باشه باشه نزنی مارو
فردا *
گیهوم:یونگی ... هی .. باتوعم دختره ی خوابالو
یونگی: ها.... عهااااا..چیشده؟
گیهوم:هوف ساعت ۶شده یک ساعت دیگه مدرسه باز میشه
یونگی: باباا بزا بکپم دیگه
گیهوم:واقعن یعنی میخوا دست رد به سینه توت فرنگی بزنی؟
_ها..... بده بیادددددددددد
*نمیدم اول بیا بریم مدرسه
یونگی:مگه ساعت ۶نیس
گیهوم گوشیشو دراورد و ساعتو به یونگی نشون داد
یونگی:جان اماده شو بریممم
تو مدرسه*
یونگی:وایییی جونگ یو وون اونجاسسسسس
گیهوم:اره برو بهش بگو
یونگی:هاااا باشه باشه چشمممم
یونگی:عا.... عا..... خوب.... راستش...
جونگ یو وون: چیشده (با بی حوصله گی)
یونگی:عا... خوب راستش میای امشب باهم بریم اتیش بازی؟
جونگ یو وون: دختره ی احمق
جونگ یو وون از روی صندلی پاشودو یه لحظه فک کرد یونگی رل قبلیشه و مکم زد تو گوشش
اشک تو چشای یونگی جمع شد و خشکش زد
جونگ یو وون به خودش اومدو وقتی اشکای یونگیرو دید الاقش به دخترا تقییر کردم و سریع بغلش کردم
یونگی:ها(با گریه)
جونگ یو وون: معذرت میخوام خواطره ی بدی دارم(لپاش قرمز شد)
گیهوم سریع اومد
گیهوم:یونگی خوبی؟
یونگی:عا...عا....اره
زنگ اخر*
یونگی صورت خیلی ورم کرده بود
معلم: یونگی صورت چی شده
یونگی:هیچی مهم نیس
معلم رف بیشه یونگی
معلم: نکنه بچه کتکت زدن
یونگی:.......
پارت به پایان رسید اومید وارم خشتون اومده باشه
۴.۱k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.