آیدل من پارت ۱۶
با این حرفش پشمام که هیچ خودمم ریختم
ساکت نگاش میکردم که یهو خندید
شوگا: قبول نمیکنی نه؟؟ مگه نگفتی دوسم داری؟؟
ا.ت: خب.. منم ی عشق دو طرفه میخام شوگا
پوف کلافه ای کشید و دست تو جیب رو به پنجرهی اتاقش وایساد
شوگا: خب.. خب.. منم سعیمو میکنم
ا.ت: یعنی میتونی عاشقم بشی؟
شوگا: نمیدونم باید فکر کنم
ا.ت: یعنی چی فکر کنی؟؟ بحث زندگی آیندهی دوتامونه نمیشه که یکیمون واقعا عاشق باشه یکیمون به اجبار عاشق
شوگا: نظرت چیه اول ازدواج کنیم بعد من عاشقت شم؟ چون این ازدواج باید توی هفتهی دیگه انجام باشه
ا.ت: یعنی نمیتونی توی ی هفته عاشقم شی؟
شوگا: معلومه که نه چطور توی هفت روز میتونم عاشقت بشم
ا.ت: حالا میبینی شوگا خان "با خودش"
ی خمیازه کشیدم و چشامو مالیدم
ا.ت: اوکی میرم بخابم درموردش هم فکر میکنم ی روز قبل از ازدواج جوابتو میدم
......
صبح با صدای پسرا از خاب بیدار شدم
نامجون: خوب خابیدی؟
ا.ت: اوم
پسرا حالشون خیلی خوب بود شاید شوگا قضیه رو بهشون گفته بود
همه توی گوشی هاشون بودن منم همینطور..
داشتم مار بازی میکردم که دیدم ی ایمیل از طرف کمپانی واسم اومده
بعد از خوندنش اشکام سرازیر شدن
جیمین: یاا داری گریه میکنی؟؟
شوگا: چی شده ا.ت؟؟
شوگا داشت میومد سمتم که از خوشحالی پریدم بغلش
جیمین: اووو خبریه؟؟
ا.ت: من.. من.. من آزمون رو قبول شدم "با گریه و ذوق"
نامجون خندید و با بقیه پسرا واسم دست زدن
پسرا: تبریک میگیم ا.ت خیلی واست خوشحالیم که اینطور به آرزوت رسیدی
شوگا: تبریک میگم ا.ت
ا.ت: "ا.ت"؟؟ باید از حالا بهم بگی خانم ا.ت چون من استایلیستت شدم شوگا
پسرا خندیدن که منم خندیدم
شوگا: نمیخای از بغلم بیای پایین؟؟
هول شدم و دستامو ول کردم که افتادم رو زمین
ا.ت: آخخخ
شوگا: حالت خوبه؟
ا.ت: آره "با خنده"
#آیدل_من
خماریییییی
#𝒑𝒂𝒓𝒕_1۶
10لایکو 3 نظر تا پارت بعد
ساکت نگاش میکردم که یهو خندید
شوگا: قبول نمیکنی نه؟؟ مگه نگفتی دوسم داری؟؟
ا.ت: خب.. منم ی عشق دو طرفه میخام شوگا
پوف کلافه ای کشید و دست تو جیب رو به پنجرهی اتاقش وایساد
شوگا: خب.. خب.. منم سعیمو میکنم
ا.ت: یعنی میتونی عاشقم بشی؟
شوگا: نمیدونم باید فکر کنم
ا.ت: یعنی چی فکر کنی؟؟ بحث زندگی آیندهی دوتامونه نمیشه که یکیمون واقعا عاشق باشه یکیمون به اجبار عاشق
شوگا: نظرت چیه اول ازدواج کنیم بعد من عاشقت شم؟ چون این ازدواج باید توی هفتهی دیگه انجام باشه
ا.ت: یعنی نمیتونی توی ی هفته عاشقم شی؟
شوگا: معلومه که نه چطور توی هفت روز میتونم عاشقت بشم
ا.ت: حالا میبینی شوگا خان "با خودش"
ی خمیازه کشیدم و چشامو مالیدم
ا.ت: اوکی میرم بخابم درموردش هم فکر میکنم ی روز قبل از ازدواج جوابتو میدم
......
صبح با صدای پسرا از خاب بیدار شدم
نامجون: خوب خابیدی؟
ا.ت: اوم
پسرا حالشون خیلی خوب بود شاید شوگا قضیه رو بهشون گفته بود
همه توی گوشی هاشون بودن منم همینطور..
داشتم مار بازی میکردم که دیدم ی ایمیل از طرف کمپانی واسم اومده
بعد از خوندنش اشکام سرازیر شدن
جیمین: یاا داری گریه میکنی؟؟
شوگا: چی شده ا.ت؟؟
شوگا داشت میومد سمتم که از خوشحالی پریدم بغلش
جیمین: اووو خبریه؟؟
ا.ت: من.. من.. من آزمون رو قبول شدم "با گریه و ذوق"
نامجون خندید و با بقیه پسرا واسم دست زدن
پسرا: تبریک میگیم ا.ت خیلی واست خوشحالیم که اینطور به آرزوت رسیدی
شوگا: تبریک میگم ا.ت
ا.ت: "ا.ت"؟؟ باید از حالا بهم بگی خانم ا.ت چون من استایلیستت شدم شوگا
پسرا خندیدن که منم خندیدم
شوگا: نمیخای از بغلم بیای پایین؟؟
هول شدم و دستامو ول کردم که افتادم رو زمین
ا.ت: آخخخ
شوگا: حالت خوبه؟
ا.ت: آره "با خنده"
#آیدل_من
خماریییییی
#𝒑𝒂𝒓𝒕_1۶
10لایکو 3 نظر تا پارت بعد
۴.۶k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱