~~~فیک ھمسر مخفی~~~
فصل دوم
پارت : ۳۴
+راستش..چیز مهمی نبود که بخوام....
_بسه
از دادش شونه هام چهار متر پرید هوا
با چشمانی گرد نگاهش کردم.
_مسخره گیر آوردی منو؟! آررره
+نه..من
_اوکی بزور متوسل میشم عزیزم
عزیرم آخر جملشو جوری کشید که لحنش به مزاجم خوش نیومد برای همین اخم کردم
+بزور متوسل شو ببینم چجوری میخوای متوسل شی
_این چند روزه به حال خودت رهات کردم ، سرخود شدی..آفرین خانوم کوچولو
میخواست چیکار کنه؟!
+هی وایستا نیا جلو
_مگه زن از شوهرش میترسه؟!.
بعد به حالت فکر دست به چانش زد
_اومم بنظرم...
بهم نگاه کرد و با لحن مرموزی گفت
_زن باید از شوهرش بترسه تا کج پا نزاره ، نظرت چیه خانوم کوچولو؟!.
_توهم هم عقیده ای؟ هووم؟!
+بسهه ،
دیگه داشتم میترسیدم ازش
پشت گرد کردم که از اتاق بزنم بیرون گویا از من تیز تر بود که دستشو دور بازوم حلقه کرد و پرتم کرد تو بغلش
_میدونستی ، جای زن بغل شوهرشه؟!
پارت : ۳۴
+راستش..چیز مهمی نبود که بخوام....
_بسه
از دادش شونه هام چهار متر پرید هوا
با چشمانی گرد نگاهش کردم.
_مسخره گیر آوردی منو؟! آررره
+نه..من
_اوکی بزور متوسل میشم عزیزم
عزیرم آخر جملشو جوری کشید که لحنش به مزاجم خوش نیومد برای همین اخم کردم
+بزور متوسل شو ببینم چجوری میخوای متوسل شی
_این چند روزه به حال خودت رهات کردم ، سرخود شدی..آفرین خانوم کوچولو
میخواست چیکار کنه؟!
+هی وایستا نیا جلو
_مگه زن از شوهرش میترسه؟!.
بعد به حالت فکر دست به چانش زد
_اومم بنظرم...
بهم نگاه کرد و با لحن مرموزی گفت
_زن باید از شوهرش بترسه تا کج پا نزاره ، نظرت چیه خانوم کوچولو؟!.
_توهم هم عقیده ای؟ هووم؟!
+بسهه ،
دیگه داشتم میترسیدم ازش
پشت گرد کردم که از اتاق بزنم بیرون گویا از من تیز تر بود که دستشو دور بازوم حلقه کرد و پرتم کرد تو بغلش
_میدونستی ، جای زن بغل شوهرشه؟!
۹.۶k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.