نگو دستِ سرنوشت داده حکم این چنین
نگو دستِ سرنوشت داده حکم این چنین
خواست که روزگارم باشه با شکستنها قرین
باخشت خشت آرزوهام قصری ساختمو دریغ
توفان غصه کرده قصر آرزوها مو کمین
چون اشتباه دل بستم واشتباه عاشق بودنمه
راه اشتباهی رو دنبال عشق پیمودنمه
چرالازم بود شکستن تا بفهمم که یه عمری
به یه جای اشتباهی تکیه نمودنمه
واسه همینه که من، پشیمونمو و شکستم
که مثل کشتی به گل غم و غصه ها نشستم
واسه همین قید عشق و عاشقی هارو زدم
بستم یه دیواری دور این دل تنها و خستم
یا چرا کردم دلو خوش من به اون وهم و سراب
که نداشته واسم چیزی به غیراز رنج وعذاب
یا نگو جرمم چه بوده غیراین خوش باوری ها
یا چه کردم اشتباه که این اینجور پس دادم حساب
باید با وجود این زمین خوردن پیاپی
واسه رسیدن به مقصد همه کوه رو بکنی طی
واسه دیدن بهار پشت سر بزاری خزون رو
به امید تیر و خرداد بجنگی با بهمن و دی
آخه دنیا که مکانی واسه جازدن نداره
زندگی تلخ یا که شیرین،سرد یا گرم ادامه داره
گردون که به خاطر ایستادن ما نمی ایسته
ما رو با گردش درون چاله ی تاریخ میزاره/ سعید
خواست که روزگارم باشه با شکستنها قرین
باخشت خشت آرزوهام قصری ساختمو دریغ
توفان غصه کرده قصر آرزوها مو کمین
چون اشتباه دل بستم واشتباه عاشق بودنمه
راه اشتباهی رو دنبال عشق پیمودنمه
چرالازم بود شکستن تا بفهمم که یه عمری
به یه جای اشتباهی تکیه نمودنمه
واسه همینه که من، پشیمونمو و شکستم
که مثل کشتی به گل غم و غصه ها نشستم
واسه همین قید عشق و عاشقی هارو زدم
بستم یه دیواری دور این دل تنها و خستم
یا چرا کردم دلو خوش من به اون وهم و سراب
که نداشته واسم چیزی به غیراز رنج وعذاب
یا نگو جرمم چه بوده غیراین خوش باوری ها
یا چه کردم اشتباه که این اینجور پس دادم حساب
باید با وجود این زمین خوردن پیاپی
واسه رسیدن به مقصد همه کوه رو بکنی طی
واسه دیدن بهار پشت سر بزاری خزون رو
به امید تیر و خرداد بجنگی با بهمن و دی
آخه دنیا که مکانی واسه جازدن نداره
زندگی تلخ یا که شیرین،سرد یا گرم ادامه داره
گردون که به خاطر ایستادن ما نمی ایسته
ما رو با گردش درون چاله ی تاریخ میزاره/ سعید
۸۷۵
۱۳ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.