تو حاشا می کنی هر شب...
تو حاشا می کنی هر شب...
دو چشم شوخ و شهلا را، هویدا می کنی هر شب
دل شوریده ما را، تو شیدا می کنی هر شب
هوس می بارد از چشمت ، پریشانی ز گیسویت
چرا یوسف صفت ما را، ز لیخا می کنی هر شب
تو شمع جمع می گردی ، شکارت هر چه پروانه
مرا با چشم بارانی ،چه رسوا می کنی هر شب
الهی بشکند قلبت که مجنون می شوی،اما
شکست تلخ لیلی را تماشا می کنی هر شب
نه می رانی مرا از خود، نه می دانی مرا از خود
نمی خواهی مرا اما ، مدارا می کنی هرشب
به خلوت گفته ای با من: وفادار تو میمانم
ولی این وعده خوش را تو حاشا می کنی هر شب
تو می گویی وفادارم، و من می خوانم از چشمت
دو چشم شوخ و شهلا را، هویدا می کنی هر شب
دل شوریده ما را، تو شیدا می کنی هر شب
هوس می بارد از چشمت ، پریشانی ز گیسویت
چرا یوسف صفت ما را، ز لیخا می کنی هر شب
تو شمع جمع می گردی ، شکارت هر چه پروانه
مرا با چشم بارانی ،چه رسوا می کنی هر شب
الهی بشکند قلبت که مجنون می شوی،اما
شکست تلخ لیلی را تماشا می کنی هر شب
نه می رانی مرا از خود، نه می دانی مرا از خود
نمی خواهی مرا اما ، مدارا می کنی هرشب
به خلوت گفته ای با من: وفادار تو میمانم
ولی این وعده خوش را تو حاشا می کنی هر شب
تو می گویی وفادارم، و من می خوانم از چشمت
۳.۲k
۱۲ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.