فنجان اضافه ای که روی میز است

فنجان اضافه ای که روی میز است
یخ کرده و از نبودنت لبریز است

من بیشتر از همیشه دلتنگ تو ام
شاید اثر آمدن پاییز است

چون قهوه ی بی شکر، جهانم بی تو
یک تلخی غیر قابل پرهیز است

باید که فقط زنده بمانم بی تو
انگیزه ی این غزل همین یک چیز است

ای کاش ببینم که تو اینجا هستی
و فاصله بینمان فقط یک میز است
دیدگاه ها (۲)

تو حاشا می کنی هر شب...دو چشم شوخ و شهلا را، هویدا می کنی هر...

از غم که چشم های تو لبریز می شودانگار فصل ها همه پاییز می شو...

آرامـشِ تـمـام غـزلها ، مـرا ببخـشرنجانده ام اگرکه دلت را مر...

یاد داری آن شب از باران صمیمی تر شدیم؟آسمان افسانه گفت و ماه...

کلافوتی / Clafoutis / رسپی👇🏼.مواد لازم برای کرامبل:آرد ۳۶ گر...

میگم: پاییز اگه خواننده بود صداش عین صدای بنان بودوقتی که با...

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط