- پاسخ به شعر آب را گل نکنیم سهراب:
- پاسخ به شعر آب را گل نکنیم سهراب:
عاشقان بانگ زنيد
آب را گل كردند
كوتههاي بدنظران خرابي دل كردند
چشمهاي پرشده از اشك يتيم
موج آن مثل تكاپوي نسيم
بود عكس شفقي درموجش
ناگهان موج شكافت
محو شد عكس شفق باسنگي
آب صافي بهنظر مثل شراب
ماه درظلمت شب برتابيد
اختران دردل شب خنديدند
بوديك خستهدلي درصحرا
اوبه دنبال يكي آئينه بود
اي صدافسوس آب گلشده بود
اوشتابان به سرچشمه شتافت
همه غمبود سياهي همهتار
او به دنبال سپيدي ميرفت
او به دنبال شقايق ميرفت
لحظهها ميگذرد مثل نسيم سحري
از افق ميرسد آواي خروس
آسمان سفره ظلمت راچيد
روشني دامن رنگين واكرد
رهگذر بادل خود خلوت كرد
اوسرود شعروچكامه بهبلنداي چكاد
تابيايد اثري از مهتاب
بيشهراهي كه ازآن هيچكس نامده بود
آشنابود و بدنبال ديار آمال
اوغريبانه تقلا ميكرد
عاشقان را دگراميد بشارت نيست
مردمان جمله بهدنبال اميد خويشند
سايهها درپيشند
آبها آلودهاند
دشتها بي روحند
مردمان كمبويند
ايكه فرياد زدي آب را گل نكنيد
درفرودست انگار كفتري ميخورد آب...
بنگر اينك كه چهسان
كفتران غمگينند
بلبلان گريانند
آبها مثل گلي ميمانند
روستائي كه تمامش نامردند
عاشقان بانگ زنيد
آب را گل كردند
كوتههاي بدنظران خرابي دل كردند
چشمهاي پرشده از اشك يتيم
موج آن مثل تكاپوي نسيم
بود عكس شفقي درموجش
ناگهان موج شكافت
محو شد عكس شفق باسنگي
آب صافي بهنظر مثل شراب
ماه درظلمت شب برتابيد
اختران دردل شب خنديدند
بوديك خستهدلي درصحرا
اوبه دنبال يكي آئينه بود
اي صدافسوس آب گلشده بود
اوشتابان به سرچشمه شتافت
همه غمبود سياهي همهتار
او به دنبال سپيدي ميرفت
او به دنبال شقايق ميرفت
لحظهها ميگذرد مثل نسيم سحري
از افق ميرسد آواي خروس
آسمان سفره ظلمت راچيد
روشني دامن رنگين واكرد
رهگذر بادل خود خلوت كرد
اوسرود شعروچكامه بهبلنداي چكاد
تابيايد اثري از مهتاب
بيشهراهي كه ازآن هيچكس نامده بود
آشنابود و بدنبال ديار آمال
اوغريبانه تقلا ميكرد
عاشقان را دگراميد بشارت نيست
مردمان جمله بهدنبال اميد خويشند
سايهها درپيشند
آبها آلودهاند
دشتها بي روحند
مردمان كمبويند
ايكه فرياد زدي آب را گل نكنيد
درفرودست انگار كفتري ميخورد آب...
بنگر اينك كه چهسان
كفتران غمگينند
بلبلان گريانند
آبها مثل گلي ميمانند
روستائي كه تمامش نامردند
۳.۹k
۰۳ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.