وقتی دوستم داشتی

وقتی دوستم داشتی

پارت چهارم

ک دیدم جونگ کوک اونجاست

آت:ام آقای کوک شما اینجا چیکار میکنین؟

کوک: اومدم استخدام بشم البته اگه شما منو قبول میکنید

آت:البته ک قبول میکنم اما خب شما مطمعن هستین؟

کوک:بله

از زبان راوی

آت کوک و ثبت نام کرد .

آت:خب آقای کوک من شمارو ثبت نام کردم و شما لطف کنین از فردا بیاین تا تمرینات رو شروع کنیم

کوک:چشم خدانگهدار

آت:خدانگهدار

(کوک رفت)

آت:وای باورممم نمیشه ک میخواد بیاد اینجا وایییی(ذوق مرگگگ)

(فردا)

کوک:رفتم شرکت آت و باهم سلام علیک و آت پذیرایی کرد ازم بعد از چند دقیقه تمرینات رو شروع کردیم

(یک ساعت بعد)

آت:خب تموم شد ولی کارتون حرف نداشت خسته نباشید

کوک:خیلی ممنون البته با داشتن مربی مثل شما بایدم اینجوری باشه(با لبخند)

آت:تا این حرفشو گفت تعجب کردم تا ۲۰ ثانیه همینجوری بهش نگاه میکردم وایی نمیدونم چه حسی بود اون موقع خیلی خوب بود

کوک:تا حرفمو گفتم آت خشکش زد و از خجالت سرخ شده بود

آت:ب خودم اومدم و از تشکر کردم و بعدش.....‌

پارت بعد به زودی❤️
لایک یادت نره ممنون✨