وقتی دوستم داشتی

وقتی دوستم داشتی

پارت پنجم

که یهو بهش گفتم میشه باهم بریم شام بخوریم

کوک:یک لحظه تعجب کردم و بهش گفتم حتما(با لبخند)

آت:خوشحال شدم و باهم سوار ماشین شدیم و رفتیم(ماشین کوک)

کوک:آت ازم خیلی خجالت میکشیدو هی صورتشو ازم پنهان میکرد

آت:خیلی خجالت می‌کشیدم ازش آخه یجورایی بهم نزدیک بودیم

کوک:خب رسیدیم

آت:اه ممنون

کوک:پیاده شدیم و رفتیم داخل رستوران نشستیمو غذا مونو سفارش دادیم

آت:بعد از اینکه غذا اومد و خوردیم گفتیمو کلی خندیدیم

کوک:دیگه خیلی باهم صمیمی شدیمو خیلی هم با هم آشنا شدیم که یهو ب آت گفتم میتونیم فردا بریم بار

آت:داشتیم میگفتیمو می‌خندیدم ک یهو کوک گفت که میشه فردا بریم بار بعد منم قبول کردم

کوک:آت نظرمو پذیرفت و خوشحال بودم که یهو نگاه ب ساعت انداختیم ک دیدیم ساعت ۱۰ دقیقه ب دوازده هستش ب آت گفتم و آت هم تعجب کرد سریع رفتیم پول غذامونو دادیمو رفتیم

آت:هوووف چقدر ولی خوش گذشت

کوک:موافقم

(بعد دو مین رسیدیم)

آت:اخیش رسیدیم خب خدانگهدار آقای کوک

کوک:خدانگهدار خانم آت فردا میبینمتون

آت:همچنین

رفتم خونه که.......

ببخشید ی مدت نبودم چونکه آخرین امتحانم بود مثل همیشه باید عین سگ می‌خوندم😂
حمایت فراموش نشه بیبی❤️🫀
دیدگاه ها (۴)

تو این مدتی که نبودم خوش گذشت؟

وقتی دوستم داشتیپارت چهارمک دیدم جونگ کوک اونجاستآت:ام آقای ...

وقتی دوستم داشتیپارت سوم (یک ساعت بعد)ا.ت:اخیش رفت چقدر حرف ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۶

جیمین فیک زندگی پارت ۸۱#

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط