دیرگاهیست که افتادهام از خویش به دور

دیرگاهی‌ست که افتاده‌ام از خویش به دور
شاید این عید به دیدار خودم هم بروم !
دیدگاه ها (۰)

من همین یک نفس از جرعه جانم باقیستآخرین جرعه این جام تهی را ...

هزار سال پیششبی که ابر اختران از دوردستمی‌گذشت از فراز بام م...

وحشتناک دوستت دارم. اگر هر بار که به تو فکر می‌کنم گلی شکفته...

کاش می‌شد یک‌بار، برای همیشه مغزم را بگذارم برروی سفره‌ی پهن...

دلم می‌خواهد بروم کافه‌ای خلوت، بنشینم کنار پنجره و آدم‌ها ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط