فیک دازای
فیک دازای
تناسخ
پارت ۹
از زبان ایوری :
اون اوداساکو بود
عررررر ژذابببببب
دازای : اوداساکو_سانننننننن ( از اون ذوق همیشگیاش )
چویا : سلام
ایوری : سلام
اوداساکو : سلام بچه ها ، این خانم زیبا رو معرفی نمیکنید
دازای : ایشون ایوری هستن ، خواهر چویا و دوست دختر من ( ایوری و دازای سرخ میشن )
موری : چیییی ؟ دوست دختر ؟
دازای : همین الان دوست دختر من شد
موری : بچه هام بزرگ شدن ( اشک شوق ریختن )
اوداساکو : من اوداساکو هستم ، خوشوقتم
ایوری : همچنین ( دست دادن )
دکتر از اتاق عمل درومد
ایوری سریع رفت سمت دکتر
ایوری : چی شد ؟
دکتر : عمل با موفقیت به پایان رسید
ایوری : میتونم ببینمشون ؟
دکتر : الان نه ، نیم ساعت دیگه
یهو خواهر لینا اومد ، اسمش نارا بود
از چهرش معلوم بود عصبیه
اومد سمتم و یه سیلی محکم زد بهم
صورتم رو به سمت راست چرخوندم
جای سیلیش خیلی درد میکرد
دازای : ایوریییی
دازای : چه غلطی میکنی عوضی ؟ ( حالت مافیایی ) ( بچم خیلی عصبیه )
نارا : دختره عوضی .... همش تقصیر توعه ( کمی بلند )
ایوری : همش تقصیر منه ؟ من بودم که لینا رو نجات دادم ، اگه من نبودم لینا همونجا میمورد ، اگه من نبودم اون فئودور عوضی ههمون رو میکشت ، من بودم که لینا رو نجات دادم ، بعد میای میندازی گردن من ..... همش تقصیر خودته ، تو لینا رو مجبور کردی گربتو ببره دام پزشکی ، اگه خودت گربتو میبردی الان حال لینا اینجوری نبود ..... من بخاطر لینا با اون فئودور عوضی جنگیدم ..... خودمم حالم خوب نیست ... من بدتر از لینا آسیب دیدم ( فرا تر از بلند )
حرف آخرم از دهنم پرید ..... نباید میگفتم
دازای و چویا : تو صدمه دیدی ؟
ایوری : آره ..... فکر کردین این خونایی که رومه همش باسه لینا وفئودوره ... نه نصفشم خون خودمه
دازای : عزیزم چرا بهم نگفتی ؟
ایوری : چون میدونستم ناراحت میشین و ولم نمیکنید
( دازای ایوری رو بغل میکنه و سرش رو روی سینش میزاره )
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سیلام
ببخشید دیر پارت دادم .... کار داشتم ( مثل همیشه -_- )
امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه
اگه تو بعضی از جا های فیک به کاراکترا توهین شد یا بهشون فحش دادن واقعا عذر میخوام ......مثلا همین فئودور .... همه دارن بهش فحش میدن ... فحش هایی مانند عوضی ( چقدر فلصفی شدم )
دیگه زیاد زر زر نمیکنم
گداشا ( دیگه خودتون یاد گرفتید ) ( همه جا اینو میگم ) ( خداحافظ به زبان بچگانه ) ( از کراشم یاد گرفتم )
تناسخ
پارت ۹
از زبان ایوری :
اون اوداساکو بود
عررررر ژذابببببب
دازای : اوداساکو_سانننننننن ( از اون ذوق همیشگیاش )
چویا : سلام
ایوری : سلام
اوداساکو : سلام بچه ها ، این خانم زیبا رو معرفی نمیکنید
دازای : ایشون ایوری هستن ، خواهر چویا و دوست دختر من ( ایوری و دازای سرخ میشن )
موری : چیییی ؟ دوست دختر ؟
دازای : همین الان دوست دختر من شد
موری : بچه هام بزرگ شدن ( اشک شوق ریختن )
اوداساکو : من اوداساکو هستم ، خوشوقتم
ایوری : همچنین ( دست دادن )
دکتر از اتاق عمل درومد
ایوری سریع رفت سمت دکتر
ایوری : چی شد ؟
دکتر : عمل با موفقیت به پایان رسید
ایوری : میتونم ببینمشون ؟
دکتر : الان نه ، نیم ساعت دیگه
یهو خواهر لینا اومد ، اسمش نارا بود
از چهرش معلوم بود عصبیه
اومد سمتم و یه سیلی محکم زد بهم
صورتم رو به سمت راست چرخوندم
جای سیلیش خیلی درد میکرد
دازای : ایوریییی
دازای : چه غلطی میکنی عوضی ؟ ( حالت مافیایی ) ( بچم خیلی عصبیه )
نارا : دختره عوضی .... همش تقصیر توعه ( کمی بلند )
ایوری : همش تقصیر منه ؟ من بودم که لینا رو نجات دادم ، اگه من نبودم لینا همونجا میمورد ، اگه من نبودم اون فئودور عوضی ههمون رو میکشت ، من بودم که لینا رو نجات دادم ، بعد میای میندازی گردن من ..... همش تقصیر خودته ، تو لینا رو مجبور کردی گربتو ببره دام پزشکی ، اگه خودت گربتو میبردی الان حال لینا اینجوری نبود ..... من بخاطر لینا با اون فئودور عوضی جنگیدم ..... خودمم حالم خوب نیست ... من بدتر از لینا آسیب دیدم ( فرا تر از بلند )
حرف آخرم از دهنم پرید ..... نباید میگفتم
دازای و چویا : تو صدمه دیدی ؟
ایوری : آره ..... فکر کردین این خونایی که رومه همش باسه لینا وفئودوره ... نه نصفشم خون خودمه
دازای : عزیزم چرا بهم نگفتی ؟
ایوری : چون میدونستم ناراحت میشین و ولم نمیکنید
( دازای ایوری رو بغل میکنه و سرش رو روی سینش میزاره )
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سیلام
ببخشید دیر پارت دادم .... کار داشتم ( مثل همیشه -_- )
امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه
اگه تو بعضی از جا های فیک به کاراکترا توهین شد یا بهشون فحش دادن واقعا عذر میخوام ......مثلا همین فئودور .... همه دارن بهش فحش میدن ... فحش هایی مانند عوضی ( چقدر فلصفی شدم )
دیگه زیاد زر زر نمیکنم
گداشا ( دیگه خودتون یاد گرفتید ) ( همه جا اینو میگم ) ( خداحافظ به زبان بچگانه ) ( از کراشم یاد گرفتم )
۴.۸k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.