تلفیق خدا و خون فقط پیکر توست

تلفیق خدا و خون فقط پیکر توست
خورشید گلی از چمن حنجر توست

شب وقف مدار چشم هایت مولا
صبح، آینه‌ی دستِ بهارآور توست
دیدگاه ها (۰)

اى که دل‌ها همه‌ی از داغ غمت غمگین استوى که از خون تو صحراى ...

باز محرم رسید، این من و گریه‎هایمرفع عطش می‎کند، فرات اشک‎ها...

بر سینه‌ی من نوشته بین الحرمیننصف قلبم با ابالفضل، نصف دیگر ...

پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟آهی کشیدوگفت:که ماه محرم ...

تو در میان این کوچه هاو در این شب هاکه انگار صبح ندارندداری ...

.میشود یک شب تو ساقی باشی و من مست تو؟محو چشمان تو باشم ، عا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط