فیک گذر زمان پارت ۳
فیک گذر زمان پارت ۳
ارن ویو :
وقتی زیک اون حرف رو زد لیوای هچو عین برق گرفته ها شد سریع بدون اینکه کسی بفهمه دوید سمت دروازه که یمیر راینر و برتولت سه تایی دنبال هچو دویند انگار چیز خیلی مهمی بود سه تایی هماهنگ راستش یکم برام عجیب بود
راینر ویو :
وقتی زیک اون حرف رو زد کاپیتان لیوای مثل جت دوید سمت در وازه یع نگاه به یمیر و برتولت کردم که متوجه این شدم که سه تایی داشتیم به اینکه نکنه لو بریم فکر میکردیم ( همه اینا تو یع لحظه اتفاق افتاد) برای همین ماهم با سرعت نور افتادیم دنبالش که یع دستگاه استوانه شکل بود و کاپیتان لیوای که دوتا چشمم شد هشتا رفت داخل ما سه تا هم مثل منگولا به هم نگا میکردیم که سرفه ی ساشا عقل رو به کله هامون اورد نگاهامون رو بردیم سمت ساشا که دیدیم کنی داره از خنده جررررررررر میخوره و ساشا داره وحشتناک سرفه میکنه مثل لبو قرمز شده بود که بلاخرع یه تیکه گوشت از هلقومش ( درست نوشتم؟) زد بیرون و از اون طرف کاپیتان لیوای با ....
دوستان خیلی خیلی شرمندم ولی امروز ۲ پارت دیگم سعی میکنم اپ کنم مرسی از درک بالا تون❤️❤️
ارن ویو :
وقتی زیک اون حرف رو زد لیوای هچو عین برق گرفته ها شد سریع بدون اینکه کسی بفهمه دوید سمت دروازه که یمیر راینر و برتولت سه تایی دنبال هچو دویند انگار چیز خیلی مهمی بود سه تایی هماهنگ راستش یکم برام عجیب بود
راینر ویو :
وقتی زیک اون حرف رو زد کاپیتان لیوای مثل جت دوید سمت در وازه یع نگاه به یمیر و برتولت کردم که متوجه این شدم که سه تایی داشتیم به اینکه نکنه لو بریم فکر میکردیم ( همه اینا تو یع لحظه اتفاق افتاد) برای همین ماهم با سرعت نور افتادیم دنبالش که یع دستگاه استوانه شکل بود و کاپیتان لیوای که دوتا چشمم شد هشتا رفت داخل ما سه تا هم مثل منگولا به هم نگا میکردیم که سرفه ی ساشا عقل رو به کله هامون اورد نگاهامون رو بردیم سمت ساشا که دیدیم کنی داره از خنده جررررررررر میخوره و ساشا داره وحشتناک سرفه میکنه مثل لبو قرمز شده بود که بلاخرع یه تیکه گوشت از هلقومش ( درست نوشتم؟) زد بیرون و از اون طرف کاپیتان لیوای با ....
دوستان خیلی خیلی شرمندم ولی امروز ۲ پارت دیگم سعی میکنم اپ کنم مرسی از درک بالا تون❤️❤️
۲.۵k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.