ببخشید پارت پنج اپ نشده بود
ببخشید پارت پنج اپ نشده بود
#مافیای_جذاب_من
part⁵
ا. ت: که یه خانم مسن اومد پیشم...
اجوما: دخترم، تو باید خدمتکار جدید باشی درسته؟
ا. ت: بله خانوم(لبخند)
آجوما: خش اومدی دخترم، بیا تو تا هم قوانینو بهت بگم و هم اتاقت رو بهت نشون بدم تا کارتو شروع کنی
ا. ت: چشم
اجوما: خب دخترم قوانین...
1بدونه اجازه ارباب از خونه خارج نمیشین
2فقط ارباب صداشون میکنین
3غذا و همه جا باید به موقع اماده باشه
4از حرفاش سرپیچی نمیکنی چون تنبیه بدی میشی
و.. همین، اگه چیزه دیگه ای باشه ارباب بهتون میگه، بیا بریم همه جارو بهت نشون بدم...*بعده اینکه نشون داد
ا. ت: دهنم باز موند، خونش خیلی... عالی بودد
اجوما: و در اخر اینم اتاقا دخترم، لباسات رو تخته میتونی کارت رو شروع کنی(لبخند)
ا. ت: خیلی ممنون
رفتمو لباسام رو پوشیدم، ولی تا رونم بود، یکم خجالت میکشیدممممم، ولی چاره ای نبود
به سمته اشپز خونه حرکت کردم و شروع به شستن ظرفا کردم
اجوما ویو:
دختره خیلی خوبی به نظر میومد، مخالف تمامه خدمتکارا که حرفاشونو کاراشون با نازو عشوه بود، داشتم به این دختر فکر میکردم که ارباب تماس گرفت...
کوک: سلام اجوما، روالی؟
اجوما: سلام پسرم، اره.. کاری داشتی؟
کوک: اجوما امشب بچه ها میان عمارت، به خدمتکارا بگو همه جارو مرتب کنن و همه نوع غذا بپزن، راستی خدمتکار جدید اومد؟
اجوما:....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
☆حــــمایـت یــادت نـره بیــب☆
ܩܢ݅ܠߊ ܠߊیܭ/ܦ̇ߊܠو ܭܝ̇ߺܨ ܟܿܝܥ̇وܦ̈ܙ ܢ̣ܢܚ݅ܩ:)
اممم خوب بود؟
#مافیای_جذاب_من
part⁵
ا. ت: که یه خانم مسن اومد پیشم...
اجوما: دخترم، تو باید خدمتکار جدید باشی درسته؟
ا. ت: بله خانوم(لبخند)
آجوما: خش اومدی دخترم، بیا تو تا هم قوانینو بهت بگم و هم اتاقت رو بهت نشون بدم تا کارتو شروع کنی
ا. ت: چشم
اجوما: خب دخترم قوانین...
1بدونه اجازه ارباب از خونه خارج نمیشین
2فقط ارباب صداشون میکنین
3غذا و همه جا باید به موقع اماده باشه
4از حرفاش سرپیچی نمیکنی چون تنبیه بدی میشی
و.. همین، اگه چیزه دیگه ای باشه ارباب بهتون میگه، بیا بریم همه جارو بهت نشون بدم...*بعده اینکه نشون داد
ا. ت: دهنم باز موند، خونش خیلی... عالی بودد
اجوما: و در اخر اینم اتاقا دخترم، لباسات رو تخته میتونی کارت رو شروع کنی(لبخند)
ا. ت: خیلی ممنون
رفتمو لباسام رو پوشیدم، ولی تا رونم بود، یکم خجالت میکشیدممممم، ولی چاره ای نبود
به سمته اشپز خونه حرکت کردم و شروع به شستن ظرفا کردم
اجوما ویو:
دختره خیلی خوبی به نظر میومد، مخالف تمامه خدمتکارا که حرفاشونو کاراشون با نازو عشوه بود، داشتم به این دختر فکر میکردم که ارباب تماس گرفت...
کوک: سلام اجوما، روالی؟
اجوما: سلام پسرم، اره.. کاری داشتی؟
کوک: اجوما امشب بچه ها میان عمارت، به خدمتکارا بگو همه جارو مرتب کنن و همه نوع غذا بپزن، راستی خدمتکار جدید اومد؟
اجوما:....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
☆حــــمایـت یــادت نـره بیــب☆
ܩܢ݅ܠߊ ܠߊیܭ/ܦ̇ߊܠو ܭܝ̇ߺܨ ܟܿܝܥ̇وܦ̈ܙ ܢ̣ܢܚ݅ܩ:)
اممم خوب بود؟
۱۵.۳k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.