خبرت هست یکی عاشق چشمان تو است

خبرت هست یکی عاشق چشمان تو است؟
برده ای دل ز دلش سخت پریشان تو است

هرکه رفت از پیِ او گفت که دیوانه شده
عقل او رفته ز جایش باز خواهان تو است

زده ای تخت در ان قصر خیالش تو ولی
شده ای شاه دلش گوش به فرمان تو است

روز شب خواب ندارد شده رسوا، بخدا؛
خون این شاعر عاشق به گریبان تو است
دیدگاه ها (۴)

‌می خندم اما چشم هایم رنگ غم داردباشم.. نباشم.. واقعا دنیا...

دلچسب ترین ملودی...چرخیدن کلید...روی در است ...وقتی می دانی ...

چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالیچه آغوشی، چه امّیدی ...

به هیچ چیز این دنیا اعتباری نیست...همان هایی که روزی بعد از ...

ماهی  به آب بگفتا ، من عاشق تو هستم...از لذت حضورت ، مى را ن...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط