لمس دستان توراچشم ترم کم دارد

لمس دستان توراچشم ترم کم دارد
دلم عمریست که بی روی تو ماتم دارد

بی تو ویرانم و احوال دلم بارانیست
امشب از اشک قلم دفتر دل نم دارد
زده ای بردل من زخم و ولی ترسی نیست
که دلم یاد تورا مونس و مرهم دارد

همه سهم دل از خاطره ها تنهائیست
نقش چشمان تو را حی و مجسم دارد
سیبی از یاد تو آویخته بر شاخه دل
تو همان وسوسه که حضرت آدم دارد
می زنم دست به انکار و ولیکن شعرم
بهررسوایی من عزم مصمم دارد...
دیدگاه ها (۱)

عقل بیهوده سر طرح معما داردبازی عشق مگر شاید و اما دارد؟با ن...

. چنانم کرده ای عاشق که بی عشق تو ویرانمتویی روحم تویی جانم ...

ﯾﮏ ﺷﺐ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻤﻌﯽ ﺗﺎ ﺻﺒﺤﺪﻡ ﻧﺸﺴﺘﻢﺍﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﯽ ﺳﻮﺧﺖ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺯ ...

نگو هرگز خداحافظ خداحافظ که میگویی دلم از درد می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط