عقل بیهوده سر طرح معما دارد

عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما دارد؟

با نسیم سحری دشت پُر از لاله شکفت
سر سربسته چرا این همه رسوا دارد

در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد

بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند:
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد

عشق رازی است که تنها به خدا باید گفت
چه سخن ها که خدا با منِ تنها دارد..
دیدگاه ها (۱)

. چنانم کرده ای عاشق که بی عشق تو ویرانمتویی روحم تویی جانم ...

نبض زندگی ام با صدای نفسهای تو میزند...قشنگترین صدای زندگی ا...

لمس دستان توراچشم ترم کم دارددلم عمریست که بی روی تو ماتم دا...

ﯾﮏ ﺷﺐ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻤﻌﯽ ﺗﺎ ﺻﺒﺤﺪﻡ ﻧﺸﺴﺘﻢﺍﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﯽ ﺳﻮﺧﺖ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺯ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط