تولدی دیگر فروغ فرخزاد

«تولدی دیگر» «فروغ فرخزاد»
ای شب از رؤیای تو رنگین شده

سینه از عطر توام سنگین شده

ای به روی چشم من گسترده خویش

شادیم بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک

هستیم زآلودگی‌ها کرده پاک

ای تپش‌های تن سوزان من

آتشی در مزرع مژگان من

ای ز گندمزارها سرشارتر

ای ز زرین شاخه ها پربارتر

ای در بگشوده بر خورشیدها

در هجوم ظلمت تردیدها

با توام دیگر ز دردی بیم نیست

هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست

ای دل تنگ من و این بار نور؟

هایهوی زندگی در قعر گور

آه ای روشن طلوع بی‌غروب

آفتاب سرزمین‌های جنوب

عشق دیگر نیست این، این خیرگیست

چلچراغی در سکوت و تیرگیست

عشق چون در سینه‌ام بیدار شد

از طلب، پا تا سرم ایثار شد

این دگر من نیستم، من نیستم

حیف از آن عمری که با من زیستم...! #بخون
دیدگاه ها (۵)

کتاب «باغ آلبالو» اثری از «آنتوان چخوف»، نمایشنامه‌ای به ظاه...

شعر«باران» شاعر «حمید مصدق» وای بارانبارانشیشه پنجره را بارا...

«عشق کیمیاگر» - «انوره دو بالزاک»عشق کیمیاگر(در جستجوی مطلق)...

ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشدغیر از خیال جانان، در جان و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط