chand Party

chand Party:

نامجون: دکتر حالش چطوره؟(نگران)
(بچه ها اعضا کلا همشون همه حرف هاشون نگرانن دیگه نمینویسم خودتون بدونید)
د،ک: حالشون خوبه نگران نباشید فقط چند وقتی زیاد به خودشون فشار نیارن به خاطر کنکور و سعی کنید که بیشتر غذا و سبزیجات بخورن تا کم خونیشون کمتر بشه واگرنه مجبوریم خون اهدا کنیم با اجازه

تهیونگ: از دکتر تشکر کردیم و رفتیم سمت اتاق یونا دیدیم بیدار شده و جیهوپ رفت کنارش

جیهوپ: (نگاه ترسناک معروف جیهوپ)
یونا: چرا اینجوری نگاه میکنی؟
جیهوپ: به نظر خودت چرا؟(جدی)
یونا: وا خو به من چه کنکوره باید بخونم
یونگی: درسته کنکوره ولی نه اینکه خودت ر به خاطرش به کشتن بدی(جدی)
یونا: باشه باشه

جیهوپ: تا وقتی که حالت بهتر نشه حق خوندن رو نداری (جدی)
یونا: یااا خو اگر کنکور رو افتادم چیییی؟
جیهوپ: همینکه گفتم تا چند وقت سراغ کنکور نمیری و فقط غذا میخوری و استراحت میکنی

یونا: بچه پروو

ادمین: و خلاصه که یونا مرخص شد و تا چند وقتی حق خوندن رو نداشت امیدوارم دوسش داشته باشین
دیدگاه ها (۱)

بچه ها این فیکی که در مورد پرنیا و ارسلان نوشتم رو ادامه بدم...

chand Party:بورام: ۲ سال از زمانی که یونگی رفته سربازی میگذر...

chand party:تهیونگ: میترسیدم اتفاقی براش افتاده باشه دستش رو...

chand Party:تهیونگ: رفتم تو حیاط و بورام اون قدر حواسش پرت ب...

میان عشق و درد---پارت پنجم:اون عصر، یونا روی نیمکت پارک نشست...

~My Dream Life~

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط