من برای امروزی که تو را ندارم

من برای امروزی که تو را ندارم،
ناراحت نیستم!
ناراحتم برای چهل سالگی ام،
آنجا که به بهانه ی یک شعر، یک آهنگ،
به یادت می‌افتم؛
و به دخترم لبخند میزنم ..
من برای آن لبخند که درد دارد، ناراحتم ...
دیدگاه ها (۵)

درد دارد که نیایی و در این شهر بزرگ ،انتظارت زن در آینه را پ...

شبیه پدرم شده ام! عصبانی...کم حرف.. بی پول...مستاجر...کاش شب...

کاش قسمت شود اینبار من و بانو جان کربلا دور حرم مثل کبوتر با...

نسوزانید هے جـــــامانده‌ها را#اربعین اصلاً بہ فتواےِ منِ بے...

عین کسی که در تمام تناسخ هایشفاحشه ای غمگین بودهو مجسمه ی بر...

میز کوچکی دو نفره با پارچه ی چهارخونه ی قرمز!فکرش را بکن، خو...

دقیقا...دقیقا فکر کن ادم چقدر کوته فکر باشه که وجود خدا رو ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط