گاهی

گاهی
فکر می کنم
کاش درخت بودم
شاید
تخت خوابت می شدم
و تو هر شب
#خستگی-هایت را در #آغوشم می خواباندی


#کاش
شیشه بودم
می شدم پنجره ی اتاقت
و تو هر بار
به بهانه ی تماشای باران
بر #چشم-هایم خیره می شدی
و انگشتان مهربانت را
بر #تب-تند-تنم می کشیدی

#کاش
پارچه بودم
می شدم پیراهنت
دکمه هایم را می بستی
و مرا در #آغوش می گرفتی


-ای-کاش
هوا بودم
تو در من #نفس می کشیدی
و مرا #زندگی می کردی



#ای-کاش.....


دیدگاه ها (۲)

#ﻗﺮﺍﺭ-ﻣﺎﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﻮﺩ.ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺗﻮﻭ ﻟﺐ ﻫﺎﯾﺖﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻣ...

لب های تو لب نیست! عذابیست الهیباید که عذابی بچشم گاه به گاه...

آرام باش …و بی هیچ عجله ای ،از سفر زندگی خود ، هم اکنون لذت ...

#دوستت_دارمو نمی‌خواهمتو رابه آب و بادبه جزر و مد دریابه ساع...

ای وای مادرم، دوباره دست به بازویت گرفتی و مرا پریشان کردی، ...

میز کوچکی دو نفره با پارچه ی چهارخونه ی قرمز!فکرش را بکن، خو...

لطفا به بندِ اولِ سبابه ات بگو کمی حوصله اش بیشتر شود تا حضو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط