ارباب مافیا
ارباب مافیا
Part 9
جونگکوک:مامانم یه لباس خرید و گفت بدمش به دوست دختر ایندم الان برات میارمش
ا.ت:ممنونم
جونگکوک:بیا بگیرش
ا.ت:وایییی چقدر قشنگه
جونگکوک:اماده شدی بیا پایین بریم
ا.ت:باشه
جونگکوک:ا.ت اومدی......(هنگ کرد )
ا.ت:اره بریم.....جونگکوک ...جونگکوک اهای
جونگکوک:بله بله بریم
پرش زمانی به پاساژ
جونگکوک:زیادی بازه
جونگکوک:زشته
جونگکوک:رنگی نه فقط مشکی
جونگکوک:عالیه
ا.ت:خب نوبت منه ایراد بگیرمممم
ا.ت:زشته
ا.ت:رنگش بده
ا.ت:مدلش بده
ا.ت:عالیههه
جونگکوک:خب بریم خونه
ا.ت:میشه برام بستنی بخری؟(کیوت)
جونگکوک:باشه چه طعمی
ا.ت:اومممم شکلاتی و توت فرنگی
جونگکوک:باشه ......لطفا دوتا شکلاتی و توت فرنگی(رو به فروشنده)
ا.ت:ممنونم جونگکوکی
جونگکوک:خواهش میکنم
پرش زمانی به مهمونی اتفاق خاصی نیوفتاد
ویو ا.ت
خیلی خوشگل شدم (اعتماد به اورانوس)رفتم از پله ها پایین جونگکوک پیش دوستاش بود بعد چند دقیقه همه مهمونا اومدن جونگکوک رفت و بلنو گو رو گرفت دستش و شروع کرد حرف زدن
جونگکوک:ازتون خیلی ممنونم که به جشن ما اومدین امروز می خوام اولین و تنها عشق زندگیمو معرفی کنم چاگیا لطفا بیا بالا
داشتم میرفتم بالا که یهو یه دختره رفت پیش جونگکوک وایساد خود جونگکوکم تعجب کرده بود
یورا:سلام به همگی من یورا دختر دایی جونگکوک هستم همون عشقی که الان ازش حرف میزد ازتون ممنونم که به جشن ما اومدین مراسم عروسی ما....
یهو جونگکوک میکروفن و ازش گرفت
جونگکوک: یورا اینجا چیکار میکنی کی گفته تو عشق منی
یورا:چی جونگکوک چی داری میگی پس عشق زندگیت کیه
جونگکوک:ا.ت بیا بالا
خیلی با احتیاط رفتم پیش جونگکوک نمیدونم چرا حس خوبی به یورا نداشتم که جونگکوک دستشو دور کمرم حلقه کرد
جونگکوک:ا.ت عشق زندگی منه نه تو
یورا:اما اما جونگکوککک
جونگکوک:یورا خفه شو از اینجا برو پایین
یورا:دختره زشت ه...
جونگکوک:(یه سیلی به یورا زد)
یورا:(گریه)
جونگکوک:ا.ت حالا میتونی حرف بزنی بیا میکرفونو بگیر(در گوشش اخرشم سرشو بوسید)
ا.ت:عامممم بابت این اتفاق ازتون معذرت می خوام ممنونم که به جشن ما اومدین
----کی ازدواج میکنین
ا.ت:خب راستش منو جونگکوک هنوز تو مرحله اشنایی هستیم و راجب ازدواج فعلا فکر نکردیم
---خیلی بهم میاین
----خیلی خوشگلی
جونگکوک:خب بریم پیش مهمونا
ا.ت:بریم
جونگکوک:وای مامان بابا خوشحالم میبینمتون
م.ک:منم عزیزم
ب.ک: به به عروس گلم سلام
ا.ت:سلام اقای جئون
ب.ک:باهامون راحت باش بابا صدام کن
لباس ا.ت و جونگکوک برای خرید پارت قبل گذاشتم
لباسشون برای مهمونی اسلاید ۲ و ۳
Part 9
جونگکوک:مامانم یه لباس خرید و گفت بدمش به دوست دختر ایندم الان برات میارمش
ا.ت:ممنونم
جونگکوک:بیا بگیرش
ا.ت:وایییی چقدر قشنگه
جونگکوک:اماده شدی بیا پایین بریم
ا.ت:باشه
جونگکوک:ا.ت اومدی......(هنگ کرد )
ا.ت:اره بریم.....جونگکوک ...جونگکوک اهای
جونگکوک:بله بله بریم
پرش زمانی به پاساژ
جونگکوک:زیادی بازه
جونگکوک:زشته
جونگکوک:رنگی نه فقط مشکی
جونگکوک:عالیه
ا.ت:خب نوبت منه ایراد بگیرمممم
ا.ت:زشته
ا.ت:رنگش بده
ا.ت:مدلش بده
ا.ت:عالیههه
جونگکوک:خب بریم خونه
ا.ت:میشه برام بستنی بخری؟(کیوت)
جونگکوک:باشه چه طعمی
ا.ت:اومممم شکلاتی و توت فرنگی
جونگکوک:باشه ......لطفا دوتا شکلاتی و توت فرنگی(رو به فروشنده)
ا.ت:ممنونم جونگکوکی
جونگکوک:خواهش میکنم
پرش زمانی به مهمونی اتفاق خاصی نیوفتاد
ویو ا.ت
خیلی خوشگل شدم (اعتماد به اورانوس)رفتم از پله ها پایین جونگکوک پیش دوستاش بود بعد چند دقیقه همه مهمونا اومدن جونگکوک رفت و بلنو گو رو گرفت دستش و شروع کرد حرف زدن
جونگکوک:ازتون خیلی ممنونم که به جشن ما اومدین امروز می خوام اولین و تنها عشق زندگیمو معرفی کنم چاگیا لطفا بیا بالا
داشتم میرفتم بالا که یهو یه دختره رفت پیش جونگکوک وایساد خود جونگکوکم تعجب کرده بود
یورا:سلام به همگی من یورا دختر دایی جونگکوک هستم همون عشقی که الان ازش حرف میزد ازتون ممنونم که به جشن ما اومدین مراسم عروسی ما....
یهو جونگکوک میکروفن و ازش گرفت
جونگکوک: یورا اینجا چیکار میکنی کی گفته تو عشق منی
یورا:چی جونگکوک چی داری میگی پس عشق زندگیت کیه
جونگکوک:ا.ت بیا بالا
خیلی با احتیاط رفتم پیش جونگکوک نمیدونم چرا حس خوبی به یورا نداشتم که جونگکوک دستشو دور کمرم حلقه کرد
جونگکوک:ا.ت عشق زندگی منه نه تو
یورا:اما اما جونگکوککک
جونگکوک:یورا خفه شو از اینجا برو پایین
یورا:دختره زشت ه...
جونگکوک:(یه سیلی به یورا زد)
یورا:(گریه)
جونگکوک:ا.ت حالا میتونی حرف بزنی بیا میکرفونو بگیر(در گوشش اخرشم سرشو بوسید)
ا.ت:عامممم بابت این اتفاق ازتون معذرت می خوام ممنونم که به جشن ما اومدین
----کی ازدواج میکنین
ا.ت:خب راستش منو جونگکوک هنوز تو مرحله اشنایی هستیم و راجب ازدواج فعلا فکر نکردیم
---خیلی بهم میاین
----خیلی خوشگلی
جونگکوک:خب بریم پیش مهمونا
ا.ت:بریم
جونگکوک:وای مامان بابا خوشحالم میبینمتون
م.ک:منم عزیزم
ب.ک: به به عروس گلم سلام
ا.ت:سلام اقای جئون
ب.ک:باهامون راحت باش بابا صدام کن
لباس ا.ت و جونگکوک برای خرید پارت قبل گذاشتم
لباسشون برای مهمونی اسلاید ۲ و ۳
۱۵.۰k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.