ارباب مافیا
ارباب مافیا
Part ۸
ویو جونگکوک
که دیدم اون یوناعه دختره بدبخت حسابتو میرسم(خودتون میتونید بجای بدبخت کلمات مناسب بزارید من بچه با ادبیم😂)
رفتم پایین
جونگکوک:همه به صف شید(داد)
جونگکوک:اون یونای بیب کجاست (داد)
یونا:ب..بله ارباب
جونگکوک:تو ا.ت پرت کردی تو استخر
یونا:نه ...نه ارباب اون بهت ن چیزی گفته
جونگکوک:من چندبار بهت تذکر دادم حتما بابد یه بلایی سرت بیارم(#منحرف_نباشیم)
یونا:ببخشید ارباب قول میدم دیگه تکرار نشه(گریه)
جونگکوک:دیگه دیر شده(اصلحه شو در اورد)
ا.ت:نهههه ...جونگکوک.... صبر ....کن(سرفه)
جونگکوک :ا.ت اینجا چیکار میکنی برو تو باید استراحت کنی(رفت بغلش کرد)
ا.ت:جونگکوک.....نکشش ..... باشه؟(سرفه)
جونگکوک:مهربون من باشه (سرشو بو.سید)برو استراحت کن
ا.ت:قول بده.....بلایی سرش...نمیاری(سرفه)
جونگکوک:باشه قشنگم کاریش ندارم بیا بریم بالا استراحت کن
(ما با اینکه فیکه داریم از حسادت میمیریم بعد فکر کن اون یونا و خدمتکارای دیگه چه حالی دارن 😂)
ا.ت خوابید تصمیم گرفتم یکم تنها باشیم یونا رو که اخراج کردم(همین خسته نباشی)بقیه رو هم مرخص کردم رفتم برای خودم یکم رامیون درست کردم برای ا.ت سوپ مرغ گذاشتم ریختم تو کاسه و براش بردم بیدار بود و داشت به در و دیوار نگاه میکرد
جونگکوک:به چی فکر میکنی
ا.ت:هومم هیچی
جونگکوک:بیا برات سوپ مرغ درست کردم
ا.ت:تا کی باید سوپ بخورم
جونگکوک:تا وقتی که کاملا خوب بشی
ا.ت:(سرفه)
جونگکوک:بیا سوپ و بخور بهتر شی
ا.ت: ممنونم
جونگکوک: خوشمزست؟
ا.ت:اره خیلی
جونگکوک:دوست دارم
ا.ت :ولی من ندارم
جونگکوک:چی
ا.ت:بلکه عاشقتم میدونی بالاخره یه جا کنجکاویم بدرد خورد
جونگکوک:منظورت فضولیته
ا.ت:کنجکاویم
جونگکوک:باشه کنجکاویت(خنده)
ا.ت:میگم چرا اصلحه داشتی پلیسی؟(جونگکوک متاسفانه دوست دخترت مغزشو داده اجاره )
جونگکوک:نه نمیترسی که
ا.ت:نه بهم بگو
جونگکوک:مافیا(یکم اروم تر جونگکوک بدبخت الان سکته میکنه)
ا.ت:م...مافیا(گریه)
جونگکوک:چیشده ا.ت خوبی؟
ا.ت:باید بهم قول بدی اسیبنمیبینی و زخمی نمیشی چون من اصلا نمی خوام اینجوری شه(همیننننن بهت فشار وارد نشه نمیخوای اینجوری شه ما خدایی نکرده برای جونگکوک اتفاقی بیوفته خودمونو میکشیم 😐)
جونگکوک:قول پیدم چاگیا بیا بغلم(یه بار به یکی از دوستام گفتم عزیزم به کره ای میشه چاگیا جر خورد بعد حدس بزنید چرا چون میگه شبیه چای گیاه 😐من چرا انقدر حرف میزنم)
جونگکوک:خب من فردا می خوام تورو به بقیه مافیا ها و خانوادم معرفیت کنم پس الان باید بریم خرید
ا.ت:بریم خریدددد اخجوننننن (ذوق فراوان)(مارم ببرین گناه داریمممم)
ا.ت:فقط جونگکوک من جز این لباس خدمتکاری چیزی ندارم.....
یه کم صبر کنین بعدی رو میزارم💕
Part ۸
ویو جونگکوک
که دیدم اون یوناعه دختره بدبخت حسابتو میرسم(خودتون میتونید بجای بدبخت کلمات مناسب بزارید من بچه با ادبیم😂)
رفتم پایین
جونگکوک:همه به صف شید(داد)
جونگکوک:اون یونای بیب کجاست (داد)
یونا:ب..بله ارباب
جونگکوک:تو ا.ت پرت کردی تو استخر
یونا:نه ...نه ارباب اون بهت ن چیزی گفته
جونگکوک:من چندبار بهت تذکر دادم حتما بابد یه بلایی سرت بیارم(#منحرف_نباشیم)
یونا:ببخشید ارباب قول میدم دیگه تکرار نشه(گریه)
جونگکوک:دیگه دیر شده(اصلحه شو در اورد)
ا.ت:نهههه ...جونگکوک.... صبر ....کن(سرفه)
جونگکوک :ا.ت اینجا چیکار میکنی برو تو باید استراحت کنی(رفت بغلش کرد)
ا.ت:جونگکوک.....نکشش ..... باشه؟(سرفه)
جونگکوک:مهربون من باشه (سرشو بو.سید)برو استراحت کن
ا.ت:قول بده.....بلایی سرش...نمیاری(سرفه)
جونگکوک:باشه قشنگم کاریش ندارم بیا بریم بالا استراحت کن
(ما با اینکه فیکه داریم از حسادت میمیریم بعد فکر کن اون یونا و خدمتکارای دیگه چه حالی دارن 😂)
ا.ت خوابید تصمیم گرفتم یکم تنها باشیم یونا رو که اخراج کردم(همین خسته نباشی)بقیه رو هم مرخص کردم رفتم برای خودم یکم رامیون درست کردم برای ا.ت سوپ مرغ گذاشتم ریختم تو کاسه و براش بردم بیدار بود و داشت به در و دیوار نگاه میکرد
جونگکوک:به چی فکر میکنی
ا.ت:هومم هیچی
جونگکوک:بیا برات سوپ مرغ درست کردم
ا.ت:تا کی باید سوپ بخورم
جونگکوک:تا وقتی که کاملا خوب بشی
ا.ت:(سرفه)
جونگکوک:بیا سوپ و بخور بهتر شی
ا.ت: ممنونم
جونگکوک: خوشمزست؟
ا.ت:اره خیلی
جونگکوک:دوست دارم
ا.ت :ولی من ندارم
جونگکوک:چی
ا.ت:بلکه عاشقتم میدونی بالاخره یه جا کنجکاویم بدرد خورد
جونگکوک:منظورت فضولیته
ا.ت:کنجکاویم
جونگکوک:باشه کنجکاویت(خنده)
ا.ت:میگم چرا اصلحه داشتی پلیسی؟(جونگکوک متاسفانه دوست دخترت مغزشو داده اجاره )
جونگکوک:نه نمیترسی که
ا.ت:نه بهم بگو
جونگکوک:مافیا(یکم اروم تر جونگکوک بدبخت الان سکته میکنه)
ا.ت:م...مافیا(گریه)
جونگکوک:چیشده ا.ت خوبی؟
ا.ت:باید بهم قول بدی اسیبنمیبینی و زخمی نمیشی چون من اصلا نمی خوام اینجوری شه(همیننننن بهت فشار وارد نشه نمیخوای اینجوری شه ما خدایی نکرده برای جونگکوک اتفاقی بیوفته خودمونو میکشیم 😐)
جونگکوک:قول پیدم چاگیا بیا بغلم(یه بار به یکی از دوستام گفتم عزیزم به کره ای میشه چاگیا جر خورد بعد حدس بزنید چرا چون میگه شبیه چای گیاه 😐من چرا انقدر حرف میزنم)
جونگکوک:خب من فردا می خوام تورو به بقیه مافیا ها و خانوادم معرفیت کنم پس الان باید بریم خرید
ا.ت:بریم خریدددد اخجوننننن (ذوق فراوان)(مارم ببرین گناه داریمممم)
ا.ت:فقط جونگکوک من جز این لباس خدمتکاری چیزی ندارم.....
یه کم صبر کنین بعدی رو میزارم💕
۱۴.۹k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.