پارانویا

پارانویا
پارت¹

یونگی:ازت بدم میاد
_تو نمیتونی اینکارو کنی
یونگی:دیگه نمیخوام ببینمت
............
ا.ت ویو
دوباره همون کابوس
به پنجره نگاه کرد،صبح شده بود
یه نگاه به ساعت دیواری روبه روم کردم، ساعت 6 بود، امروز نوبت مشاوره دارم چرا کسی درک نمیکنه که من روانی نیستم
به ساعت نگاه کردم، الانه که سوکجین اوپا بیدارمون کنه، یک... دو.... سه
+بیدار شین صبحونه امادس*داد بلند*
همینجوری دراز کشیده بودم که یهو یونگی اوپا اومد تو
یونگی:فرشته من؟؟؟بیداری
_اره
یونگی:بیا پایین سر میز، الان جین هیونگ کلمونو میکنه*تک خند*
_الان میام
یونگی:*لبخند*
پاشدم یه آب به سرو صورتم زدم و رفتم پایین
کوک:صبح بخیر مادمازل
_*تکون دادن سر*
کوک:مادمازل چرا بازم ساکته؟؟؟
یونگی:*پس گردنی زدن به کوک*بسه ساکت باش*خیلی جدی*
کوک:*دستش رو جاییه که یونگی زده*ببخشید
_اوپا اروم باش*تو گوش یونگی*
یونگی:باشه*با حرص*
همیشه سر میز بین یونگی و سوکجین اوپا میشینم ولی امروز بجاش جونگ کوک اوپا اومد پیشم
داشتم صبحونم رو میخوردم که متوجه شدم بقیه باچشم و ابرو حرف میزنن
از همون اول باید میمردم
_ممنون سوکجین اوپا
+نوش جونت*تعجب*
یونگی:فرشته کوچولو اماده شو دیرمون میشه
_باشه*بغض*
سریع رفتن بالا، امروز خیلی دلم میخواست با همه حرف بزنم، تا الان سه یا چهار ساله که اینجام و تا الان با کسی جز یونگی حرف نزدم
جونگ کوک اوپا از وقتی فهمید اینجوریم همیشه باهام شوخی میکرد و از یونگی کتک میخورد
یه کراپ قهوه‌ای و یه سویشرت کوتاه سب پر رنگ با یه کارگو کرمی، ترکیب جالبی شد
یهو سویشرتم از رو شونم افتاد دو کبودی دیروز مشخص شد
درحدی درد داشت که دیشب به زور با قرص مسکن و خواب اور خوابیدم
نفهمیدم کی گریم گرفت فقط باصدا زدن های یونگی به خودم اومدم
یونگی:اون چیه ا.ت؟؟ *عصبانی و یکم بلند*
_ه...هیچی*اروم و با بغض*
ویو میونجی
ا.ت با تعنه از کنار یونگی رد شد و زیپ سویشرتش رو بالا کشید
_بیا دیر میشه*اروم و بغض*
یونگی:سوار موتور شو تا بیام
ا.ت با سرعت به سمت در خروجی رفت و بیرون رفت
یونگی هم با اعصاب خط خطی پایین رفت و در رو پشت سرش کوبید، اون میدونست برای ا.ت قلدری میشه ولی سعی میکرد زیاد به روی ا.ت نیاره

ادامه دارد.....

چند تا کامنت خوب بزارید شما پارت بعد ساعت نه ده شب اپلود میشه🎀
خوشـ.ــحال میشم حمایت کنید
دیدگاه ها (۴)

پارانویاp²ویو میونجیوقتی رسیدن به معطب یونگی و ا.ت تو نوبت ن...

یهو ترمز رو گرفتم و هم خودم هم ا.ت افتادیم زمین خودم چیزیم ن...

فیک:پارانویاژانر:عاشقانه،شاید اسماتمعرفی:مین ا.تمبتلا به اخت...

فیک مافیای سیاه من part 1

پارت ۹۱ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط