بهترین خاطره منو..
#بهترین_خاطره_منو..
تو برج ایفیل یواشکی قرار داشتم با بکی
میدونستم اگه بابام بفهمه تیکه تیکم میکنه
چرا باید سهم ما جدایی باشه...
چرا ما نمیتونیم با هم باشیم...
با یاد آوری این عشق غیر ممکن انگار قلبم فشرده شد وبغضم نزدیک به تریکیدن بود ولی نمیتونستم گریه کنم چون بکی میفهمید میدونستم اگه اشکم ببینه داغون میشه اگه بفهمه گریه کردم دیوونه میشه پس بغضم قورت دادم بازم به خودم گفتم باید قوی باشم
نفس عمیق کشیدم با تعجب به دور اطرافم نگاه کردم عجیبه خیلی خلوت حتی یه نفر هم نیست به آسمون نگاه کردم ماه مثله نگینی بزرگ کامل روی لکهی سیاه آسمون هک شده برف میبارید و سوز زمستان منو یاد اولین دیدارمون مینداخت چقدر خوش حال بودیم انتظار یه عشق آروم داشتیم به بالای برج رفتم روی یه میز گرد ، شمع و گل رز.... با دیدن مردی که تمام زندگیم بود بی اراده به بغلش رفتم
گرم بود....!
مثل همیشه بدون هیچ حرفی به هم زول زده بودیم نگاهم ازش گرفتمُ دوباره به آسمون خیره شدم بکی سکوت بینمون شکست دستام گرفت گفت:بیا بی خیال دنیاشیم.....بیا مال هم باشیم
بغضش پشت لرزش صداش احساس میکردم دستام کشیدم به کفشام نگاه کردم زبونم نمیتونست نه بگه ولی شرایط نبود این عشق محال بود اصلا امدنم به اینجا هم اشتباه بود اشکام نریخت نمیتونست بریزه اشکام نابودش میکرد
با انگشت اشارش چونهام گرفت با لباش که روی لبام قرار گرفت بی خیال دنیا شدم امشب مال من بود آسمان وشب مال من بود
روی زانوهاش زانو زد جعبهی حلقه رو باز کرد
با نگینی که روی انگشتر بود دلم غش میرفتم
خیلی زیبا بود
لبخند زدم بعد از مدت ها....
یعنی میشد من این مهر عشق به دستام بزنم؟!
میشد خانم خونش باشم؟!
میشد بابای بچه هام باشه؟!
اسمم که به. زبون اورد آینده هم مال من شد
بکی_آتنا.....تو رو به خدا....
بلند شد بغلم کرد ادامه داد:
_قبول کنی همه چی پشت سر میزاریم.....بهت قول میدم بعد این همه سختی....تو بغلم بخواب
خندهای کرده گفت:البته اگه اون دخترهی شیطون زود بخوابه تا صبح اذیتمون نکنه
همین طور که اشک میریختم و میخندیدم شکایت بار گفتم:
_دختر؟
گفت:
_مگه پسر میخوای
صورتم بالا پایین کردم که خندید گفت:من دختر میخوام که شبیه تو بشه
منم به لجبازیش خندیدم گفتم:منم پسر میخوام تا دختر کریس اذیت کنه
نمایشی ترسید گفت:مگه میخوای دعوا راه بندازی توله
هیچی نگفتم
با آرامش گفت:قبول میکنی
_خندهی ریزی کردم گفتم تا پای مرگ مال همیم
#بهترین_خاطرهی_منو_بکی
عکس کپی شده:
@yui
تو برج ایفیل یواشکی قرار داشتم با بکی
میدونستم اگه بابام بفهمه تیکه تیکم میکنه
چرا باید سهم ما جدایی باشه...
چرا ما نمیتونیم با هم باشیم...
با یاد آوری این عشق غیر ممکن انگار قلبم فشرده شد وبغضم نزدیک به تریکیدن بود ولی نمیتونستم گریه کنم چون بکی میفهمید میدونستم اگه اشکم ببینه داغون میشه اگه بفهمه گریه کردم دیوونه میشه پس بغضم قورت دادم بازم به خودم گفتم باید قوی باشم
نفس عمیق کشیدم با تعجب به دور اطرافم نگاه کردم عجیبه خیلی خلوت حتی یه نفر هم نیست به آسمون نگاه کردم ماه مثله نگینی بزرگ کامل روی لکهی سیاه آسمون هک شده برف میبارید و سوز زمستان منو یاد اولین دیدارمون مینداخت چقدر خوش حال بودیم انتظار یه عشق آروم داشتیم به بالای برج رفتم روی یه میز گرد ، شمع و گل رز.... با دیدن مردی که تمام زندگیم بود بی اراده به بغلش رفتم
گرم بود....!
مثل همیشه بدون هیچ حرفی به هم زول زده بودیم نگاهم ازش گرفتمُ دوباره به آسمون خیره شدم بکی سکوت بینمون شکست دستام گرفت گفت:بیا بی خیال دنیاشیم.....بیا مال هم باشیم
بغضش پشت لرزش صداش احساس میکردم دستام کشیدم به کفشام نگاه کردم زبونم نمیتونست نه بگه ولی شرایط نبود این عشق محال بود اصلا امدنم به اینجا هم اشتباه بود اشکام نریخت نمیتونست بریزه اشکام نابودش میکرد
با انگشت اشارش چونهام گرفت با لباش که روی لبام قرار گرفت بی خیال دنیا شدم امشب مال من بود آسمان وشب مال من بود
روی زانوهاش زانو زد جعبهی حلقه رو باز کرد
با نگینی که روی انگشتر بود دلم غش میرفتم
خیلی زیبا بود
لبخند زدم بعد از مدت ها....
یعنی میشد من این مهر عشق به دستام بزنم؟!
میشد خانم خونش باشم؟!
میشد بابای بچه هام باشه؟!
اسمم که به. زبون اورد آینده هم مال من شد
بکی_آتنا.....تو رو به خدا....
بلند شد بغلم کرد ادامه داد:
_قبول کنی همه چی پشت سر میزاریم.....بهت قول میدم بعد این همه سختی....تو بغلم بخواب
خندهای کرده گفت:البته اگه اون دخترهی شیطون زود بخوابه تا صبح اذیتمون نکنه
همین طور که اشک میریختم و میخندیدم شکایت بار گفتم:
_دختر؟
گفت:
_مگه پسر میخوای
صورتم بالا پایین کردم که خندید گفت:من دختر میخوام که شبیه تو بشه
منم به لجبازیش خندیدم گفتم:منم پسر میخوام تا دختر کریس اذیت کنه
نمایشی ترسید گفت:مگه میخوای دعوا راه بندازی توله
هیچی نگفتم
با آرامش گفت:قبول میکنی
_خندهی ریزی کردم گفتم تا پای مرگ مال همیم
#بهترین_خاطرهی_منو_بکی
عکس کپی شده:
@yui
۲.۶k
۱۰ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.