آمدم ای نازنین، پس عود و اسفندت چه شد؟
آمدم ای نازنین، پس عود و اسفندت چه شد؟
آن پذیرایی خوب و آبرومندت چه شد؟
میوه آوردی ولی چاقو فراموشت شده
چایی افتاد از دهن، قندان پُر قندت چه شد؟
هر زمان می آمدم خوشحال و خندان میشدی
این گره بر ابروانت چیست؟ لبخندت چه شد؟
صورتت را زیر چادر از چه پنهان کرده ای؟
آن دو چشم آبی و ابروی پیوندت چه شد؟
من نشانت کرده بودم نازنین با حلقه ای
حلقه ات گم شد قبول، امّا گلوبندت چه شد؟
گفته بودی تا قیامت مینشینی پای من
آن همه قول و قرار و عهد و سوگندت چه شد؟
یاد دارم با هزاران حیله دل بردی زمن
پس چه شد آن حیله ها و مکر و ترفندت چه شد؟
من که دیگر دل بریدم از تو و عشقت ولی
آن "عزیزم" گفتنت چه شد؟
آن پذیرایی خوب و آبرومندت چه شد؟
میوه آوردی ولی چاقو فراموشت شده
چایی افتاد از دهن، قندان پُر قندت چه شد؟
هر زمان می آمدم خوشحال و خندان میشدی
این گره بر ابروانت چیست؟ لبخندت چه شد؟
صورتت را زیر چادر از چه پنهان کرده ای؟
آن دو چشم آبی و ابروی پیوندت چه شد؟
من نشانت کرده بودم نازنین با حلقه ای
حلقه ات گم شد قبول، امّا گلوبندت چه شد؟
گفته بودی تا قیامت مینشینی پای من
آن همه قول و قرار و عهد و سوگندت چه شد؟
یاد دارم با هزاران حیله دل بردی زمن
پس چه شد آن حیله ها و مکر و ترفندت چه شد؟
من که دیگر دل بریدم از تو و عشقت ولی
آن "عزیزم" گفتنت چه شد؟
۸۸۹
۰۳ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.