چند پارتی تهیونگ
چند پارتی تهیونگ
وقتی خونه مامان و باباش زندگی میکنید و یه پسر 4 ساله دارید که خیلی شیطون و کنجکاوه و تو حسابی به تهیونگ نیاز داری که شب همون اتفاق میوفته و پسرتون سر میز صبحونه از صدای دیشبتون میپرسه
پارت۱
ویو ا.ت
....منو تهیونگ ۴ساله ازدواج کردیم و یه پسر ۴ساله هم داریم به اسم میسونگ .....ما با خانواده ی تهیونگ زندگی میکنیم......چون دوس نداشتیم از هم زیاد دور باشیم درضمن خونمون خیلی بزرگ و مجلله....تهیونگ با پدرش کارمیکنه و میدیرعامل یه شرکت خودرو سازیه گرونه........ساعت نزدیکه ۷شب بود معمولاساعت۸ ته از سرکار برمیگرده....داشتم تو پختن غذا کمک مامان ته میکردم کردم که میسونگ اومد پیشم و لباسم کمی کشید تا بهش توجه کنم (علامت ا.ت - علامت میسونگ= علامت مامان ته\)
= اوما (مامان)اوما اوما(بچه گونه و کیوت)
- ( خم شدم و گونشو بو/سیدم) جونم نفس اوما(لبخند)
= میشه باهم ماشین بازی کنیم؟(بچه گونه و لبخند)
- بزار ببینم اگه مامان جون (مامان ته)کاری نداش....(لبخند)(مامان ته پرید تو حرفم گفت)
\ نه دخترم تا الانم زیاد کمکم کردی برو عزیزم(لبخند)
- ممنون مامانی(لبخند)
\(لبخند)
- (دست میسونگ و گرفتم و رفتیم طبقه بالا تو اتاق میسونگ و نشستیمو کلی باهم بازی کردیم ...بعد۱۵ مین برا گوشیم یه پیامک اومد تبلیغ یه فیلم پو/رن تو یوت یوب بود .....نمیدونم چرا ولی وسوسه شدم ببینمش...پس به میسونگ گفتم)پسر خوشگلم(لبخند)
= بله اوما جونم(لبخند)
- فداتشم من پسر قشنگم(چند بار گونشو پیشونیشو بو/سیدم) یه فیلم جدید اومده اوما میخواد ببینه خب قول میدم فردا کلی باهم بازی کنیم...حالاهم تا اوما فیلمشو ببینه با تبلتت بازی کن یا فیلم ببین قشنگ اوما(لبخند)
= باشه اوما ولی میشه برام فیلم بزاری بعد بری؟(لبخند و بچه گونه)
- اره پسرم(لبخند)(سریع بلند شدمو رفتم تبلتشو از تو کمدش دراوردمو براش فیلم مرد علاقه ی کودکانشو گذاشتم و سرشو بو/سیدم و رفتم تو اتاق مشترک منو ته و چراغارو خاموش کردمو هندزفریامو برداشتمو نشستم رو تخت و به تاج تخت تکیه دادم و شروع کردم به دیدن اون فیلم پو/رن......فیلم۴۰ مین بود و من بعد۲۵مین دیدن فیلم خیلی تح/ریک شدم.....به ساعت نگاه کردم الانا بو که ته بیاد و من خیلی بهش نی/از داشتم........ رفتم طبقه پایین و منتظر ته موندم ۵ مینی میگذشت داشتم دیوونه میشدم تصمیم گرفتم به ته زنگ بزنم تا خودشو زودتر برسونه اما با خودم گفتم نه الان میرسه ا.ت یکم دیگه تحمل کن در گیر افکارم بودم و داشتم با خودم حرف میزدم که.......
حمایت تا پارته بعد لاواممممم!
اگه خوشتون اومد نظرتون رو بگید نظرتون برام با ارزش و مهمه کیوتام : )
وقتی خونه مامان و باباش زندگی میکنید و یه پسر 4 ساله دارید که خیلی شیطون و کنجکاوه و تو حسابی به تهیونگ نیاز داری که شب همون اتفاق میوفته و پسرتون سر میز صبحونه از صدای دیشبتون میپرسه
پارت۱
ویو ا.ت
....منو تهیونگ ۴ساله ازدواج کردیم و یه پسر ۴ساله هم داریم به اسم میسونگ .....ما با خانواده ی تهیونگ زندگی میکنیم......چون دوس نداشتیم از هم زیاد دور باشیم درضمن خونمون خیلی بزرگ و مجلله....تهیونگ با پدرش کارمیکنه و میدیرعامل یه شرکت خودرو سازیه گرونه........ساعت نزدیکه ۷شب بود معمولاساعت۸ ته از سرکار برمیگرده....داشتم تو پختن غذا کمک مامان ته میکردم کردم که میسونگ اومد پیشم و لباسم کمی کشید تا بهش توجه کنم (علامت ا.ت - علامت میسونگ= علامت مامان ته\)
= اوما (مامان)اوما اوما(بچه گونه و کیوت)
- ( خم شدم و گونشو بو/سیدم) جونم نفس اوما(لبخند)
= میشه باهم ماشین بازی کنیم؟(بچه گونه و لبخند)
- بزار ببینم اگه مامان جون (مامان ته)کاری نداش....(لبخند)(مامان ته پرید تو حرفم گفت)
\ نه دخترم تا الانم زیاد کمکم کردی برو عزیزم(لبخند)
- ممنون مامانی(لبخند)
\(لبخند)
- (دست میسونگ و گرفتم و رفتیم طبقه بالا تو اتاق میسونگ و نشستیمو کلی باهم بازی کردیم ...بعد۱۵ مین برا گوشیم یه پیامک اومد تبلیغ یه فیلم پو/رن تو یوت یوب بود .....نمیدونم چرا ولی وسوسه شدم ببینمش...پس به میسونگ گفتم)پسر خوشگلم(لبخند)
= بله اوما جونم(لبخند)
- فداتشم من پسر قشنگم(چند بار گونشو پیشونیشو بو/سیدم) یه فیلم جدید اومده اوما میخواد ببینه خب قول میدم فردا کلی باهم بازی کنیم...حالاهم تا اوما فیلمشو ببینه با تبلتت بازی کن یا فیلم ببین قشنگ اوما(لبخند)
= باشه اوما ولی میشه برام فیلم بزاری بعد بری؟(لبخند و بچه گونه)
- اره پسرم(لبخند)(سریع بلند شدمو رفتم تبلتشو از تو کمدش دراوردمو براش فیلم مرد علاقه ی کودکانشو گذاشتم و سرشو بو/سیدم و رفتم تو اتاق مشترک منو ته و چراغارو خاموش کردمو هندزفریامو برداشتمو نشستم رو تخت و به تاج تخت تکیه دادم و شروع کردم به دیدن اون فیلم پو/رن......فیلم۴۰ مین بود و من بعد۲۵مین دیدن فیلم خیلی تح/ریک شدم.....به ساعت نگاه کردم الانا بو که ته بیاد و من خیلی بهش نی/از داشتم........ رفتم طبقه پایین و منتظر ته موندم ۵ مینی میگذشت داشتم دیوونه میشدم تصمیم گرفتم به ته زنگ بزنم تا خودشو زودتر برسونه اما با خودم گفتم نه الان میرسه ا.ت یکم دیگه تحمل کن در گیر افکارم بودم و داشتم با خودم حرف میزدم که.......
حمایت تا پارته بعد لاواممممم!
اگه خوشتون اومد نظرتون رو بگید نظرتون برام با ارزش و مهمه کیوتام : )
۹۵۵
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.