من و یارم

من و یارم
هیچگاه همدیگر را نخواهیم دید...
او به باد پاییزی می ماند،
من به برگی خشک..
او باد است،
می آید؛
من برگم،
می روم...

#علیرضا_روشن
دیدگاه ها (۳)

نمی دانم چرا می گویم، آه از دست تو!دست های تو،زیباترین فعل ه...

از قافیـه ها خستہ از بحر و هـــــجا خستہشعر...

خدای خوبم امروز در روز عرفه شادکن دلی را که گرفته و دلتنگه.....

چون قناری هاے آزاد از قـــــفسپهنه ی پـــــرواز می خواهد دلـ...

یارم می رود مرا تنها می ماندابروی کج اش به ماه نو می ماندیک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط