تصور کن تیهونگ مافیا
ادمین : بسیار خر ذوقم برای این پارت
ویو ا.ت
ریده بودم به خودم
تیهونگ خیلی عصبانی بود
تیهونگ : آخه روز اول مدرسه هم مگه کسی میره دفتر. سر صبحم دیدم به اون دختره فش دادی من بنیان گذار اون مدرسم داری آبرومو می بری صبر کن دارم برات
من مثل سگ ترسیدم
رسیدیم امارت
آروم آروم داشتم راه می رفتم تیهونگ : نمی خوای راه بیای منم سرعت راه رفتم رو زیاد کرده بودم رسیدم داخل امارت رفتم در اتاقم بستم
اجوما خدمتکار
اجوما : خانم بفرمایید ناهار حاضر
رفتم پایین نشستم سر میز از تیهونگ پرسیدم: هنوز اعصبانی ؟
یه نگاه سنگینی کرد که خودم فهمیدم گفتم : تقصیر من نبود جا نبود منم رفتم پیش جانکوک نشستم همش داشت حرف میزد منم من فقط می خواستم مدیر معلم قانع کنم که تقصیر من نبود ولی خب مدیر جور دیگه ای برداشت کرد
تیهونگ : دیگه تکرار نمیشه ها
ا.ت : چشم
آدمین و دوستش باران : اه حالا این تسبیح هار چی کار کنیم
تیهونگ : شما دوتا نمی خواهید برید مدرسه مافیایی 🤨
ادمین : لال شد مرد
-----------------------------------
بقیشم پارت بعد
ویو ا.ت
ریده بودم به خودم
تیهونگ خیلی عصبانی بود
تیهونگ : آخه روز اول مدرسه هم مگه کسی میره دفتر. سر صبحم دیدم به اون دختره فش دادی من بنیان گذار اون مدرسم داری آبرومو می بری صبر کن دارم برات
من مثل سگ ترسیدم
رسیدیم امارت
آروم آروم داشتم راه می رفتم تیهونگ : نمی خوای راه بیای منم سرعت راه رفتم رو زیاد کرده بودم رسیدم داخل امارت رفتم در اتاقم بستم
اجوما خدمتکار
اجوما : خانم بفرمایید ناهار حاضر
رفتم پایین نشستم سر میز از تیهونگ پرسیدم: هنوز اعصبانی ؟
یه نگاه سنگینی کرد که خودم فهمیدم گفتم : تقصیر من نبود جا نبود منم رفتم پیش جانکوک نشستم همش داشت حرف میزد منم من فقط می خواستم مدیر معلم قانع کنم که تقصیر من نبود ولی خب مدیر جور دیگه ای برداشت کرد
تیهونگ : دیگه تکرار نمیشه ها
ا.ت : چشم
آدمین و دوستش باران : اه حالا این تسبیح هار چی کار کنیم
تیهونگ : شما دوتا نمی خواهید برید مدرسه مافیایی 🤨
ادمین : لال شد مرد
-----------------------------------
بقیشم پارت بعد
۲.۵k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.