وانشات :"استاکر " سانو مانجیرو 𝑻𝒐𝒌𝒚𝒐 𝑹𝒆𝒗𝒆𝒏𝒈𝒆𝒓𝒔
ـــــــــــــــــــــــᵥₑgₑₜₐbₗₑ ₛₑₗₗₑᵣ gᵢᵣₗــــــــــــــــــــــــ
سلام !
اول توضیح استاکر رو میزارم و بعد میریم سراغ سناریو!
استاکر یک واژه انگلیسی و به معنای تعقیب کننده است. اگه فردی که قبلا باهاش آشنا بودید، متوجه این موضوع یعنی رابطه شما با شخص دیگه بشه، این موارد باعث میشه احتمال تهدید و تعقیب و آزار شما بیشتر بشه. در مواردی که استاکر همسر شماست و ازش جدا شدید و نامه احضاریه دادگاه به دستش برسه، شدت خشم باعث میشه که به شما آزار برسونه. البته جز اون افرادی هستن که وسواسشون به حدی روی شما زیاده که ممکنه شما رو بدزدن و تا اخر عمرتون زندانی نگهتون دارن.
شروع:
"سانو مانجیرو" با لبخند به مانیتوری که تصویر دخترش را نشان میداد که
درحال خواندن کتاب بود خیره شد. از کی انقدر به او وسواس پیدا کرده بود؟ خودش هم نمیدانست.شاید همان زمانی بود که بار اول دیدش! هیچوقت از یادش نمیرود.
در مهمانی ای خسته کننده بود. میزبان یکی از گروه های مافیا بود. "ا/ت" انجا یکی از صدها خدمتکارانی بود که وظیفه داشتند به انها خدمت کنند بود. ا/ت پیراهنی سفید همراه با جلیقه ای سیاه در تن داشت که به زیبایی اش میافزود. اما چیزی که بیشتر از همه توجه مانجیرو را جلب کرد موهای او بود. موهای او مانند رود خانه ای پر موج و سیاه بود که توجه هر شخصی را به خودش جلب میکرد.
ارام به مانجیرو همراه با یه بطری مشروب نزدیک شد.
ا/ت:«براتون بریزم؟»
مانجیرو بی حس برخلاف حس درونی اش سرش را تکان داد و لیوان را به طرف ا/ت گرفت. ا/ت ارام مشروب را درون لیوان او ریخت.
ا/ت:«دیگه چیزی میل ندارید؟»
مانجیرو:«نه. میتونی بری»
ا/ت تعظیم کوچکی کرد و ارام از او دور شد. مانجیرو جرعه ای از مشروب را نوشید و به دختر که هی دور و دور تر میشد خیره شد.
از بعد آن مانجیرو تمام حواسش را به او داده بود. در تمام خانه اش دوربین نصب کرده بود تا بتواند هر حرکت او را ببیند . هر بار که ا/ت خانه نبود سری به خانه اش میزد و هدیه ای کوچک را روی اپن میگذاشت که هردفعه باعث ترس ا/ت میشد اما نمیتوانست کاری انجام دهد. هر بار که با پلیس تماس میگرفت کسی نبود که پاسخگو باشد اگر هم بود با تهدید های "سانزو" دهانش را میبست.
مانجیرو از روی صندلی بلند شد و با گام های بلند به سمت در خروجی رفت. اینبار خودش را به او نشان میداد . هراتفاقی هم که میافتاد مهم نبود.ا/ت فقط مال او بود. فقط مال او...مانجیرو با فکر کردن به اینکه ا/ت برای همیشه مال او باشد لبخند کوچکی بر روی صورتش نمایان شد اما خیلی زود ان را جمع کرد و سوار ماشین شد و به سمت خانه ی ا/ت راه افتاد. بعد از حدود 20 دقیقه به روبروی خانه ی او رسید. از ماشین پیاده شد و به سمت اپارتمان راه افتاد و سوار اسانسور شد . زمانی که رسید در را با کلیدی که ساخته بود باز کرد و به ا/ت،دخترش که روی صندلی خواب بود خیره شد. داروی خواب اوری که در قهوه ریخته بود کارش را کرده بود. نیشخند زد و به او نزدیک شد و او را در اغوش گرفت و
در گوشش زمزمه کرد:
مانجیرو:«الان دیگه مال منی!نمیزارم هیچوقت ترکم کنی!»
و از خانه همراه با ا/ت که در اغوشش بود بیرون امد و سوار ماشین شد..
پایان!!
*چقدر چرت و پرت و بی معنی نوشتم*
ـــــــــــــــــــــــᵥₑgₑₜₐbₗₑ ₛₑₗₗₑᵣ gᵢᵣₗــــــــــــــــــــــــ
اثری از #دخترک_سبزی_فروش
امیدوارم خوشتون اومده باشه.
دفعه بعدی از کی بنویسم؟؟کامنت کنید.
کپی ممنوع
بای بای
#توکیو_ریونجرز
#سانزو
#سناریو
#سانو_مانجیرو
#مایکی
#استاکر
سلام !
اول توضیح استاکر رو میزارم و بعد میریم سراغ سناریو!
استاکر یک واژه انگلیسی و به معنای تعقیب کننده است. اگه فردی که قبلا باهاش آشنا بودید، متوجه این موضوع یعنی رابطه شما با شخص دیگه بشه، این موارد باعث میشه احتمال تهدید و تعقیب و آزار شما بیشتر بشه. در مواردی که استاکر همسر شماست و ازش جدا شدید و نامه احضاریه دادگاه به دستش برسه، شدت خشم باعث میشه که به شما آزار برسونه. البته جز اون افرادی هستن که وسواسشون به حدی روی شما زیاده که ممکنه شما رو بدزدن و تا اخر عمرتون زندانی نگهتون دارن.
شروع:
"سانو مانجیرو" با لبخند به مانیتوری که تصویر دخترش را نشان میداد که
درحال خواندن کتاب بود خیره شد. از کی انقدر به او وسواس پیدا کرده بود؟ خودش هم نمیدانست.شاید همان زمانی بود که بار اول دیدش! هیچوقت از یادش نمیرود.
در مهمانی ای خسته کننده بود. میزبان یکی از گروه های مافیا بود. "ا/ت" انجا یکی از صدها خدمتکارانی بود که وظیفه داشتند به انها خدمت کنند بود. ا/ت پیراهنی سفید همراه با جلیقه ای سیاه در تن داشت که به زیبایی اش میافزود. اما چیزی که بیشتر از همه توجه مانجیرو را جلب کرد موهای او بود. موهای او مانند رود خانه ای پر موج و سیاه بود که توجه هر شخصی را به خودش جلب میکرد.
ارام به مانجیرو همراه با یه بطری مشروب نزدیک شد.
ا/ت:«براتون بریزم؟»
مانجیرو بی حس برخلاف حس درونی اش سرش را تکان داد و لیوان را به طرف ا/ت گرفت. ا/ت ارام مشروب را درون لیوان او ریخت.
ا/ت:«دیگه چیزی میل ندارید؟»
مانجیرو:«نه. میتونی بری»
ا/ت تعظیم کوچکی کرد و ارام از او دور شد. مانجیرو جرعه ای از مشروب را نوشید و به دختر که هی دور و دور تر میشد خیره شد.
از بعد آن مانجیرو تمام حواسش را به او داده بود. در تمام خانه اش دوربین نصب کرده بود تا بتواند هر حرکت او را ببیند . هر بار که ا/ت خانه نبود سری به خانه اش میزد و هدیه ای کوچک را روی اپن میگذاشت که هردفعه باعث ترس ا/ت میشد اما نمیتوانست کاری انجام دهد. هر بار که با پلیس تماس میگرفت کسی نبود که پاسخگو باشد اگر هم بود با تهدید های "سانزو" دهانش را میبست.
مانجیرو از روی صندلی بلند شد و با گام های بلند به سمت در خروجی رفت. اینبار خودش را به او نشان میداد . هراتفاقی هم که میافتاد مهم نبود.ا/ت فقط مال او بود. فقط مال او...مانجیرو با فکر کردن به اینکه ا/ت برای همیشه مال او باشد لبخند کوچکی بر روی صورتش نمایان شد اما خیلی زود ان را جمع کرد و سوار ماشین شد و به سمت خانه ی ا/ت راه افتاد. بعد از حدود 20 دقیقه به روبروی خانه ی او رسید. از ماشین پیاده شد و به سمت اپارتمان راه افتاد و سوار اسانسور شد . زمانی که رسید در را با کلیدی که ساخته بود باز کرد و به ا/ت،دخترش که روی صندلی خواب بود خیره شد. داروی خواب اوری که در قهوه ریخته بود کارش را کرده بود. نیشخند زد و به او نزدیک شد و او را در اغوش گرفت و
در گوشش زمزمه کرد:
مانجیرو:«الان دیگه مال منی!نمیزارم هیچوقت ترکم کنی!»
و از خانه همراه با ا/ت که در اغوشش بود بیرون امد و سوار ماشین شد..
پایان!!
*چقدر چرت و پرت و بی معنی نوشتم*
ـــــــــــــــــــــــᵥₑgₑₜₐbₗₑ ₛₑₗₗₑᵣ gᵢᵣₗــــــــــــــــــــــــ
اثری از #دخترک_سبزی_فروش
امیدوارم خوشتون اومده باشه.
دفعه بعدی از کی بنویسم؟؟کامنت کنید.
کپی ممنوع
بای بای
#توکیو_ریونجرز
#سانزو
#سناریو
#سانو_مانجیرو
#مایکی
#استاکر
۵۸۰
۰۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.