کمعلم من
کمعلم من
با دیدن بچه ها که انگار برنامه ریخته بودن تا از این لحظه فیلم بگیرن خندم گرفت و نگاه تاسف باری بهشون کردم از چشمشون دور نموند.
مونا از پشت دیوار با سرعت چی به سمتم اومدو توی گوشم چیزی گفت که دستمو از توی دست کوک دراوردمو گفتم:کوک....منو بچه ها ی کاری داریم تو برو....
و بعدش دویدیم سمت بچه ها و بدون توجه به کوک که داشت با تعجب بهمون نگاه میکرد به سمت کافی شاپی که نزدیک اینجا بود حرکت کردیم.
قرار بود کوک رو برای تولدش سورپرایز کنیم و مطمئن بودم خوشحال میشه.
داشتیم با بچه ها حرف میزدیم که کسیو از پشت شیشه دیدم....
ادامه دارد.....
با دیدن بچه ها که انگار برنامه ریخته بودن تا از این لحظه فیلم بگیرن خندم گرفت و نگاه تاسف باری بهشون کردم از چشمشون دور نموند.
مونا از پشت دیوار با سرعت چی به سمتم اومدو توی گوشم چیزی گفت که دستمو از توی دست کوک دراوردمو گفتم:کوک....منو بچه ها ی کاری داریم تو برو....
و بعدش دویدیم سمت بچه ها و بدون توجه به کوک که داشت با تعجب بهمون نگاه میکرد به سمت کافی شاپی که نزدیک اینجا بود حرکت کردیم.
قرار بود کوک رو برای تولدش سورپرایز کنیم و مطمئن بودم خوشحال میشه.
داشتیم با بچه ها حرف میزدیم که کسیو از پشت شیشه دیدم....
ادامه دارد.....
۱۵.۴k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.