اشک در چشم خمار تو غزل ریخته بود
اشک در چشم خمار تو غزل ریخته بود
عشق در برق نگاه تو عسل ریخته بود
آینه تاب نیاورد ز خط لب تو
بر لب زلزلهخیز تو گسل ریخته بود
باد با روسری و موی تو بازی میکرد
دستهای موی تو را هم به بغل ریخته بود
ابر بارید و مرا عاشق و بارانی کرد
جام سِکر آورت از دست ازل ریخته بود
مست و اغوا شدم از بوی خوش پیرهنت
وای اگر عطر تو در شهر و محل ریخته بود...
🍃🥀🍃💚❤️💚
عۣۗـۙشۣۗـۙقۣۗ
عشق در برق نگاه تو عسل ریخته بود
آینه تاب نیاورد ز خط لب تو
بر لب زلزلهخیز تو گسل ریخته بود
باد با روسری و موی تو بازی میکرد
دستهای موی تو را هم به بغل ریخته بود
ابر بارید و مرا عاشق و بارانی کرد
جام سِکر آورت از دست ازل ریخته بود
مست و اغوا شدم از بوی خوش پیرهنت
وای اگر عطر تو در شهر و محل ریخته بود...
🍃🥀🍃💚❤️💚
عۣۗـۙشۣۗـۙقۣۗ
۴.۴k
۰۸ بهمن ۱۴۰۰