My daddy Ⓟ³⁵
My daddy Ⓟ³⁵
ویو ات
بعد از اینکه تهیونگ منو رسوند خونه رفتم لباسمو عوض کردم به کاری که جیمین کرد همش فک میکردم خدایه من من به جیمین اعتراف کردم باورم نمیشه باورم نمیشه اونم عاشقمه یعنی میشه زنش شم گادددددد عررررررر(خدا بزرگه🗿❤️)
رفتم خوابید با فک جیمین خوابم برد
صبح
اماده شدم رفتم شرکت که دیدم جلو در شرکت یه طرف روبان مشکی نگهبان شرکت داره وصل میکنه اون طرفم قرمز
ات:اقای (اسمش سونگ هو ) سونگ هو دارین چیکار میکنین اینا چین (&نشون میدم)
&:سلام خانم ات اقای پارک گفتم بخاطر مرگ چانگ یه طرف روبان مشکی بزنیم یه طرف قرمز
ات:چیییییی😳چانگ مرده
&:بله
ات:خدایه من اخه نمی فهمم برا مرگ کسی ادم خوشحال میشه سونگ هو همه اینارو رو جمع کن
&:اما
ات:اما اگر نداره جمعش کن جیمین بامن
میره تو اتاق جیمین در محکم می کوبه قیافه ات الان خیلی عصبیه
جیمین:بیبی چی شده
ات:چی شده داری میگی چیشد جیمین اون چه کاری انجام دادی
جیمین:چه کاری
ات:یعنی چی گفتی یه طرف روبان قرمز یه طرف روبان مشکی بزنن
جیمین:خب اون ور که مشکی عزا داری برای چانگ قرمز پیروزیه منه
ات:خدایه من برا مرگ یه نفر انقد خوشحالی
جیمین:ات یه جوری حرف نزن اون انکار بیگناه مرده
ات:جیمین خیلی ببخشید اما مامان بزرگتو بابابزرگت داشتن فسیل میشدن میخواستی نمیرن
جیمین:هوو راجبشون درست صحبت خط قرمزمن چون تو عشقمی باهات کاری ندارم
بگذریم مهم اینه تو الان دوست دختر منی
ات:چی
جیمین:چی نداره دیشب بهم اعتراف کردیمو کیس رفتیم الان تو مال من (میاد بغلش می کنه جیمین ات رو بعد گردنشو بوس میکنه )
ات:جیمین میگم یونا رو چیکار میکنی
جیمین:برا مهم نیست بره بمیره اصلا
ات:اینطوری نگو
جیمین:اوففف اصلا راجبش حرف نزن میخوام بریم شهربازی بعد شب بریم هتل بمونیم
ات:چرا هتل
جیمین:چون میخوام شب باهم بخوابیم
ات:یعنی چی😳
جیمین:منحرف نشو خوابیدن عادی
ات:اها
جیمین:بیا بریم
میرن پارکینگ سوار ماشین میشن میرن شهربازی بعد میرن هتل تو هتل فیلم میبینن که یه کیس میاد جیمین به ات نگا میکنه
ات:چرا اینطوری نگا میکنی
جیمین :منم میخوام
ات:چی
جیمین:بوس
میبوسن از ل.ب همو بعد میخوابن.....
ادامه داره
شرط پارت بعد:
16لایک20کامنت
ویو ات
بعد از اینکه تهیونگ منو رسوند خونه رفتم لباسمو عوض کردم به کاری که جیمین کرد همش فک میکردم خدایه من من به جیمین اعتراف کردم باورم نمیشه باورم نمیشه اونم عاشقمه یعنی میشه زنش شم گادددددد عررررررر(خدا بزرگه🗿❤️)
رفتم خوابید با فک جیمین خوابم برد
صبح
اماده شدم رفتم شرکت که دیدم جلو در شرکت یه طرف روبان مشکی نگهبان شرکت داره وصل میکنه اون طرفم قرمز
ات:اقای (اسمش سونگ هو ) سونگ هو دارین چیکار میکنین اینا چین (&نشون میدم)
&:سلام خانم ات اقای پارک گفتم بخاطر مرگ چانگ یه طرف روبان مشکی بزنیم یه طرف قرمز
ات:چیییییی😳چانگ مرده
&:بله
ات:خدایه من اخه نمی فهمم برا مرگ کسی ادم خوشحال میشه سونگ هو همه اینارو رو جمع کن
&:اما
ات:اما اگر نداره جمعش کن جیمین بامن
میره تو اتاق جیمین در محکم می کوبه قیافه ات الان خیلی عصبیه
جیمین:بیبی چی شده
ات:چی شده داری میگی چیشد جیمین اون چه کاری انجام دادی
جیمین:چه کاری
ات:یعنی چی گفتی یه طرف روبان قرمز یه طرف روبان مشکی بزنن
جیمین:خب اون ور که مشکی عزا داری برای چانگ قرمز پیروزیه منه
ات:خدایه من برا مرگ یه نفر انقد خوشحالی
جیمین:ات یه جوری حرف نزن اون انکار بیگناه مرده
ات:جیمین خیلی ببخشید اما مامان بزرگتو بابابزرگت داشتن فسیل میشدن میخواستی نمیرن
جیمین:هوو راجبشون درست صحبت خط قرمزمن چون تو عشقمی باهات کاری ندارم
بگذریم مهم اینه تو الان دوست دختر منی
ات:چی
جیمین:چی نداره دیشب بهم اعتراف کردیمو کیس رفتیم الان تو مال من (میاد بغلش می کنه جیمین ات رو بعد گردنشو بوس میکنه )
ات:جیمین میگم یونا رو چیکار میکنی
جیمین:برا مهم نیست بره بمیره اصلا
ات:اینطوری نگو
جیمین:اوففف اصلا راجبش حرف نزن میخوام بریم شهربازی بعد شب بریم هتل بمونیم
ات:چرا هتل
جیمین:چون میخوام شب باهم بخوابیم
ات:یعنی چی😳
جیمین:منحرف نشو خوابیدن عادی
ات:اها
جیمین:بیا بریم
میرن پارکینگ سوار ماشین میشن میرن شهربازی بعد میرن هتل تو هتل فیلم میبینن که یه کیس میاد جیمین به ات نگا میکنه
ات:چرا اینطوری نگا میکنی
جیمین :منم میخوام
ات:چی
جیمین:بوس
میبوسن از ل.ب همو بعد میخوابن.....
ادامه داره
شرط پارت بعد:
16لایک20کامنت
۲۱.۱k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.