love or friend

love or friend
part1

من ا/تم دانشجو هستم و با پدر و مادرم زندگی میکنم و تک فرزندم ولی دوتا دوست صمیمی دارم که مثل خواهرم میمونن میرا و سوهیون

صبح
با صدای الارم گوشیم از خواب بیدار شدم و رفتم صبحونه خوردم و رفتم سرکلاس
میرا: ا/ت
ا/ت: بله
میرا: بعد از دانشگاه امشب بریم غذا بخوریم
ا/ت: باشه بریم سوهیون میاد
سوهیون: اره منم میام
ا/ت: خب بچه ها استاد اومد ساکت
میرا: تو که خیلی خرخونی من که هیچی نمیفهمم
سوهیون: منم نمیفهمم
ا/ت: 😅
بعد از دانشگاه

شب
سه تایی باهم رستوران بودیم
میرا: راستش بچه ها اومده بودم امروز یکیو نشونتون بدم
ا/ت: کیو
میرا: کراشم
سوهیون: کراشت کو ببینم
میرا: بچه ها ضایع بازی در نیارین اسمش گووان تو این رستوران کار میکنه و ترم بالاییمون هم هست
ا/ت: تعجب کرده بودم که گفتی شام بریم بیرون پس بخاطر همین
سوهیون: اره ببینش چطور میکاپ کرده
ا/ت: خب فردا میام باهات
میرا: کجا؟
ا/ت: بریم لباس عروسیتو انتخاب کنیم
میرا: ا/ت😂
ا/ت: 😂
سوهیون: 😂

#فیک
#سناریو