💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
ادامه یpart 4🤍✨
(از زبان یونا)
یونا:الان من خرم یا میمون!؟؟؟
جیوو:ایییی باباااا بس کنین دیگه دوتا اسب ب هم افتادین
این چ وعضیه خدایا منو از دست اینا نجات بدههه😩
یونا:من ک آخر نفهمیدم چیم اسبم خرم یا میمون 🥴😐
مینجی:هر سه تاش 😁خدا بیکار بوده نشسته ترکیبی زده فرستاده واسمون😁😂😂😂🤣
جیوو:ععععع مینجی اذیتش نکن البته ک راس میگی ولی خب بازم😁😂😂🤣🤣
یونا:🥺 واقعا که براتون متاسفم 💔😕😢
جیوو و مینجی:یااااا قهر نکن شوخی کردیم☹️
یونا: فکر نمیکردم انقد بیشور باشین
فک کردین اینایی ک الان گفتیم منم
نه خیر خودتونین 😁
صد بار بهتون گفتم لقب خودتونو بقیه ندین
خدایا من کجای تربیت این بچه ها اشتباه کردم ؟؟؟
جیوو و مینجی:😐😐😐یاااا واقعا ک فک کردیم واقعی ناراحت شدییی
یونا:خیر 😁نشدم چرا باید از دست دوتا الاغ ناراحت شم 😁😂
جیوو:ممنون واقعا 😐😂
مینجی:😐😐😂😂😂👍🏻
جیوو:خب حالا نمیگی چرا دیر اومدی کجا بودی چیکار میکردی
مینجی :اوهوم راس میگه
رفتم نزدیکشون و گفتم
یونا:هیچی بابا پیش تهیونگ بودم
مینجی:عع پیش تهیونگ بودی چطور بود چیکار میکرد
یونا:🤨خوب بود داشت میرفت کمپانی
مینجی:آها خوبه
یونا :بله بله
(چند ساعت بعد)
مدرسه تموم شد از جیوو و مینجی خدافظی کردم و رفتم سمت ماشین شدم و ب راننده گفتم حرکت کنه و رفتم عمارت
ب خاله مین هو سلام کردم و رفتم بالا توی اتاقم
امروز روز کسل کننده ای بود بجز زنگ اول ک کلی مسخره بازی در آوردیم با بچه ها و کلی خندیدیم انقد ک دل درد شدم
خواستم لباسامو عوض کنم گفتم هوا سرده پس یک هودی زرد با یک شلوار سفید پوشیدم (عکسشو میزارم)
من عاشققق سرمام و اصلا از گرما خوشم نمیاد پس حتی توی زمستون هم لباس اونقدر گرم نمیپوشم
موهامو شونه کردم و صورتمو شستم بعدم خودمو انداختم رو تخت و خوابیدم.....
(پایان پارت چهارم ... درسته این پارتا خسته کنندس ولی قراره جالب بشه😁 بریم واسه پارت بعدی)
ادامه یpart 4🤍✨
(از زبان یونا)
یونا:الان من خرم یا میمون!؟؟؟
جیوو:ایییی باباااا بس کنین دیگه دوتا اسب ب هم افتادین
این چ وعضیه خدایا منو از دست اینا نجات بدههه😩
یونا:من ک آخر نفهمیدم چیم اسبم خرم یا میمون 🥴😐
مینجی:هر سه تاش 😁خدا بیکار بوده نشسته ترکیبی زده فرستاده واسمون😁😂😂😂🤣
جیوو:ععععع مینجی اذیتش نکن البته ک راس میگی ولی خب بازم😁😂😂🤣🤣
یونا:🥺 واقعا که براتون متاسفم 💔😕😢
جیوو و مینجی:یااااا قهر نکن شوخی کردیم☹️
یونا: فکر نمیکردم انقد بیشور باشین
فک کردین اینایی ک الان گفتیم منم
نه خیر خودتونین 😁
صد بار بهتون گفتم لقب خودتونو بقیه ندین
خدایا من کجای تربیت این بچه ها اشتباه کردم ؟؟؟
جیوو و مینجی:😐😐😐یاااا واقعا ک فک کردیم واقعی ناراحت شدییی
یونا:خیر 😁نشدم چرا باید از دست دوتا الاغ ناراحت شم 😁😂
جیوو:ممنون واقعا 😐😂
مینجی:😐😐😂😂😂👍🏻
جیوو:خب حالا نمیگی چرا دیر اومدی کجا بودی چیکار میکردی
مینجی :اوهوم راس میگه
رفتم نزدیکشون و گفتم
یونا:هیچی بابا پیش تهیونگ بودم
مینجی:عع پیش تهیونگ بودی چطور بود چیکار میکرد
یونا:🤨خوب بود داشت میرفت کمپانی
مینجی:آها خوبه
یونا :بله بله
(چند ساعت بعد)
مدرسه تموم شد از جیوو و مینجی خدافظی کردم و رفتم سمت ماشین شدم و ب راننده گفتم حرکت کنه و رفتم عمارت
ب خاله مین هو سلام کردم و رفتم بالا توی اتاقم
امروز روز کسل کننده ای بود بجز زنگ اول ک کلی مسخره بازی در آوردیم با بچه ها و کلی خندیدیم انقد ک دل درد شدم
خواستم لباسامو عوض کنم گفتم هوا سرده پس یک هودی زرد با یک شلوار سفید پوشیدم (عکسشو میزارم)
من عاشققق سرمام و اصلا از گرما خوشم نمیاد پس حتی توی زمستون هم لباس اونقدر گرم نمیپوشم
موهامو شونه کردم و صورتمو شستم بعدم خودمو انداختم رو تخت و خوابیدم.....
(پایان پارت چهارم ... درسته این پارتا خسته کنندس ولی قراره جالب بشه😁 بریم واسه پارت بعدی)
۳.۱k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.