عشق خشن من ❤️ پارت 36
منو مین هو داشتیم صبحانه میخوردیم که یهو گوشیم زنگ خورد به صفحه گوشی نگاه کردم اسم جونگ کوک افتاد بود با خودم گفتم خدا خیر کنه این وقت صبح چرا زنگ زده گوشی رو بر داشتم
ویو کوک
دیروز اون وو بهم گفت که برای ا.ت سوپرایز داره و من باید مین هو رو ببرم خونه تا اونا تنها باشن . گوشی رو برداشتم و شماره ا.ت رو گرفتم
(مکالمه بین کوک و ا.ت)
+الو
÷صبح بخیر ا.ت
+صبح بخیر کوک
÷خوبی
+خوبم ممنون
+خوب چی شد که برای ما زنگ زدی
÷امم راستش مخاستم بگم که اگه بشه مین هو امشب رو پیش ما باشه
+چرا؟
÷خوب دوست عزیز شما یکم ناراحت منم فکر کردم که اگه مین هو بیاد اینجا و یکم با خالش بازی کنه حالش خوب میشه
+چرا چی شده حال سوجین خوبه
÷اره خوب ،چیزی نیست نگران نباش ، فقط مام میخایم خانواده مون بزرگ کنیم مخام بفهمه که یه بچه چقدر خوبه سر این موضوع بحث کردیم و یکم ناراحت شد منم مخاستم اونجوری خوش حالش کنم
+آهان باشه خودم میارمش
÷اوکی خداحافظ
+خداحافظ
بعد اینکه با ا.ت حرف زدم به اون وو پیام فرستم که حلش کردم و اونم یه استکیر بوس فرستاد خندیدم و رفتم به سوجین خبر دادم که اونم خیلی خوشحال شد بعد از اون رفتم شرکت ...
ویو ا.ت
گوشی روی قطع کردم دوباره برگشتم پیش مین هو
؟اوما اون کی بود؟
+عمو کوک بود
؟چی می گفت
+عموم گفت که آیا پرنس مخاد بره خونه عمومش
؟اره مخام
+باشه پس صبحانت رو بخور بعدش آمدن کنم بریم اونجا
؟چشم
بعد اینکه صبحانه خوردیم من میز رو جمع کردم و رفتم مین هو رو آماده کردم و خودمم لباس پوشیدم و یه میکاپ ساده کردم و سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه سوجین .
رسیدیم اونجا و من مین هو رو گذاشتم پیش سوجین هر کاری کرد اونجا نموندم چون وقت دکتر داشتم یه بهونه آوردم و رفتم دکتر.
ویو اون وو
داشتم تو شرکت کار می کردم که از طرف کوک پیام آمد نوشته بود که کار رو حل کرد منم یه استکیر بوس براش فرستادم و بعدش به ا.ت زنگ زدم که ببینم برگشته خونه یا نه
مکالمه ا.ت و اون وو
+بله
_سلام عاشقم خوبی چیکار می کنی
+خوبم هیچی دارم میرم یکم بیرون بگردم تو چیکار می کنی
_ام خوبه ... منم هیچی مشغول کار هستم ببینم ساعت چند برمی گردی خونه
+شاید یه ساعت دیگه چطور
_نه یه ساعت خیلی کم بیشتر بگرد تا ساعت ۶نیا خونه
+واع چرا
_خوب .... راستش ......گفتم بعد مدت ها یکم حال و هوای عوض شده برو با لیسا یکم برگرد مین هو هم که خونه نیست
+تو از کجا می دونی مین هو خونه نیست
_ام .. خوب .. کوک بهم گفت .
+آهان
_خوب عزیزم امروز که وقت خالی داری برو بگرد
+باشه
_یسسس
+تو چته
_هیچی فقط امروز خوش بگذرون
+نه تو امروز یه چیزی شده
_هیچی نیست عشقم من فعلا برم کلی کار دارم
+باشه عزیزم خدا حافظ
_خداحافظ یکی یه دونم
پایان مکالمه
ویو کوک
دیروز اون وو بهم گفت که برای ا.ت سوپرایز داره و من باید مین هو رو ببرم خونه تا اونا تنها باشن . گوشی رو برداشتم و شماره ا.ت رو گرفتم
(مکالمه بین کوک و ا.ت)
+الو
÷صبح بخیر ا.ت
+صبح بخیر کوک
÷خوبی
+خوبم ممنون
+خوب چی شد که برای ما زنگ زدی
÷امم راستش مخاستم بگم که اگه بشه مین هو امشب رو پیش ما باشه
+چرا؟
÷خوب دوست عزیز شما یکم ناراحت منم فکر کردم که اگه مین هو بیاد اینجا و یکم با خالش بازی کنه حالش خوب میشه
+چرا چی شده حال سوجین خوبه
÷اره خوب ،چیزی نیست نگران نباش ، فقط مام میخایم خانواده مون بزرگ کنیم مخام بفهمه که یه بچه چقدر خوبه سر این موضوع بحث کردیم و یکم ناراحت شد منم مخاستم اونجوری خوش حالش کنم
+آهان باشه خودم میارمش
÷اوکی خداحافظ
+خداحافظ
بعد اینکه با ا.ت حرف زدم به اون وو پیام فرستم که حلش کردم و اونم یه استکیر بوس فرستاد خندیدم و رفتم به سوجین خبر دادم که اونم خیلی خوشحال شد بعد از اون رفتم شرکت ...
ویو ا.ت
گوشی روی قطع کردم دوباره برگشتم پیش مین هو
؟اوما اون کی بود؟
+عمو کوک بود
؟چی می گفت
+عموم گفت که آیا پرنس مخاد بره خونه عمومش
؟اره مخام
+باشه پس صبحانت رو بخور بعدش آمدن کنم بریم اونجا
؟چشم
بعد اینکه صبحانه خوردیم من میز رو جمع کردم و رفتم مین هو رو آماده کردم و خودمم لباس پوشیدم و یه میکاپ ساده کردم و سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه سوجین .
رسیدیم اونجا و من مین هو رو گذاشتم پیش سوجین هر کاری کرد اونجا نموندم چون وقت دکتر داشتم یه بهونه آوردم و رفتم دکتر.
ویو اون وو
داشتم تو شرکت کار می کردم که از طرف کوک پیام آمد نوشته بود که کار رو حل کرد منم یه استکیر بوس براش فرستادم و بعدش به ا.ت زنگ زدم که ببینم برگشته خونه یا نه
مکالمه ا.ت و اون وو
+بله
_سلام عاشقم خوبی چیکار می کنی
+خوبم هیچی دارم میرم یکم بیرون بگردم تو چیکار می کنی
_ام خوبه ... منم هیچی مشغول کار هستم ببینم ساعت چند برمی گردی خونه
+شاید یه ساعت دیگه چطور
_نه یه ساعت خیلی کم بیشتر بگرد تا ساعت ۶نیا خونه
+واع چرا
_خوب .... راستش ......گفتم بعد مدت ها یکم حال و هوای عوض شده برو با لیسا یکم برگرد مین هو هم که خونه نیست
+تو از کجا می دونی مین هو خونه نیست
_ام .. خوب .. کوک بهم گفت .
+آهان
_خوب عزیزم امروز که وقت خالی داری برو بگرد
+باشه
_یسسس
+تو چته
_هیچی فقط امروز خوش بگذرون
+نه تو امروز یه چیزی شده
_هیچی نیست عشقم من فعلا برم کلی کار دارم
+باشه عزیزم خدا حافظ
_خداحافظ یکی یه دونم
پایان مکالمه
۶.۸k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.