تک پارتی تهیونگ
تک پارتی تهیونگ
دیدم ا.ت اومده بود ی لحظه با صدای ا.ت به خودم اومد با صحنه ی ای که دیدم خودم تعجب کردم بودم
ا.ت ویو
رفتم تو اتاق تهیونگ درو که باز کردم تعجب کردم گفتم
(_ته +ا.ت)
+اینجا چه خبره هاااا(با داد بغض)
_بیین ا.ت بخدا برات توضیح میدم تو این قهوه قرص تحریک کننده ریختن که اینجوری شد
+هه این دیگه حرفا برای ببخشیدن هیچ نیس پس اون همه بی توجهی بخاطر این دختره ی ه*رزه بود(با داد بغض)
_توروخدا بزار توضیح بدم برات
+توضیح تو دیگه بدرد نمیخوره خدافز تا همیشه
_ببین چیکار کردی دختره ی هرزه کاری کردی که ا.ت تو روز تولدش ناراحتش کنم از همین الان اخراجی (با داد )
#اخه رئیس نمیخاسم اینجوری بشه
_اها فک کردی با ببخشید تو کارت درسته میشه هه کور خوندی الآنم هرییی(باداد)
ا.ت ویو
وقتی اون صحنه دیدم لعنت به خودم گفتم که چرا با این ازدواج کردم(از خداتم باشه😐😒) فقط اون پلی که ازم خواستگاری کرد آرومم میکرد رفتم دیدم تهیونگ اومده دنبالم گفتم
+چی میخوای از من برو پیش همون لیا جونت
_ا.ت بزار توضیح بدم
+بیا توضیح بده ببینم
تهیونگ همه رو برای ا.ت تعریف کرد و ا.تم که فهمید تند رفته و تهیونگ جشن تولد ا.ت نشون داد و ا.ت خیلی خوشحال شد
وبا خوبی خوشی زندگی کردن
و دوتا بچه بدنیا آوردن
قصه ی ما به سر رسیدن کلاغه به خونش نرسید😌😂
میدونم چرت شد ولی به بزرگی خودتون ببخشید
فیک بعدی بگین چی جوری باشه
دیدم ا.ت اومده بود ی لحظه با صدای ا.ت به خودم اومد با صحنه ی ای که دیدم خودم تعجب کردم بودم
ا.ت ویو
رفتم تو اتاق تهیونگ درو که باز کردم تعجب کردم گفتم
(_ته +ا.ت)
+اینجا چه خبره هاااا(با داد بغض)
_بیین ا.ت بخدا برات توضیح میدم تو این قهوه قرص تحریک کننده ریختن که اینجوری شد
+هه این دیگه حرفا برای ببخشیدن هیچ نیس پس اون همه بی توجهی بخاطر این دختره ی ه*رزه بود(با داد بغض)
_توروخدا بزار توضیح بدم برات
+توضیح تو دیگه بدرد نمیخوره خدافز تا همیشه
_ببین چیکار کردی دختره ی هرزه کاری کردی که ا.ت تو روز تولدش ناراحتش کنم از همین الان اخراجی (با داد )
#اخه رئیس نمیخاسم اینجوری بشه
_اها فک کردی با ببخشید تو کارت درسته میشه هه کور خوندی الآنم هرییی(باداد)
ا.ت ویو
وقتی اون صحنه دیدم لعنت به خودم گفتم که چرا با این ازدواج کردم(از خداتم باشه😐😒) فقط اون پلی که ازم خواستگاری کرد آرومم میکرد رفتم دیدم تهیونگ اومده دنبالم گفتم
+چی میخوای از من برو پیش همون لیا جونت
_ا.ت بزار توضیح بدم
+بیا توضیح بده ببینم
تهیونگ همه رو برای ا.ت تعریف کرد و ا.تم که فهمید تند رفته و تهیونگ جشن تولد ا.ت نشون داد و ا.ت خیلی خوشحال شد
وبا خوبی خوشی زندگی کردن
و دوتا بچه بدنیا آوردن
قصه ی ما به سر رسیدن کلاغه به خونش نرسید😌😂
میدونم چرت شد ولی به بزرگی خودتون ببخشید
فیک بعدی بگین چی جوری باشه
۶.۴k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱