راجب احساساتش جوری صحبت میکرد که انگار داره محبوب ترین جک

راجب احساساتش جوری صحبت میکرد که انگار داره محبوب ترین جکِ سالو تعریف میکنه. همه رو به خنده مینداخت. مثلا وقتی میخواست بگه "فشارِ مشکلات نفسمو بریده" با خنده میگفت ‌"مثل خر تو گِل گیر کردم". قیافشو انقدر بامزه میکرد که هممون خندمون میگرفت و اصل مطلبو یادمون میرفت. برا همین هیچکس هیچوقت غماشو جدی نگرفت. مدتی گذشت و خودشو کشت. همه میپرسیدن "چرا خودکشی کرد؟ اونکه چیزیش نبود!". یه مدت بعد نامه خودکشیشو زیر بالشتش پیدا کردن ، یه جمله بزرگ و خوانا روش نوشته شده بود:
" I TOLD YOU I WAS SAD "
دیدگاه ها (۱)

از یه جایی ب بعد دوست نداشتم از خواب پاشم و در عین حال از مر...

خدایا..بعضی شبام میشه، نگا اسمون میکنمو ازت کلی قول میگیرم.....

" متانویا ، به معنای تغییر افکار ، سبک زندگی ، علایق ، بیرون...

《با تعجب پرسید: چیه که دوستداشتی اتفاق بیفته اما همیشه غیر م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط